یادمه برادر من که ازدواج کرده بود، هر شب شام یا خونه ی ما بودن یا خونه ی مادرزنش.
قشنگ تا ۲ ۳ ماه این وضع بود.
دوستان عزیز توروخدا با نظراتتون استارتر و سردرگم نکنید.شاید اون بخاد با مادرشوهرش بسازه و کنار بیاد.چرا دارید راه اشتباه رو بهش نشون میدید؟؟مگه مادرشوهرش چی ازش خاسته؟؟محض رضای خدا یکم واقع بینانه عمل کنید.همتون ی روزی تو حایگاه مادرشوهر قرار میگیرد.هرحرفی یا کاری و نیتی ک توی ذهنتون هس دقیقا عین همون در اینده ب خودتون برمیگرده.
چقدر زود وارد میدان نبرد شدی !بهتره کناره گیری کنی .مادرشوهر حریف سرسختیه
عه مگه ماه عسل نرفتین؟
یعنی شوهرت بعد عروسی رفت سرکار 😲😲
سخت میگیری ها
بزار درست کنه
خب چون تازه عروسی .تایک ماه عادیه بعدش دیگه تحویلت نمیگیرن.
وای خوشبحالت کاش من جای توبودم بیکاری دختربذارواسه خودت حاضری بخوری دلت دردسرمیخواد
جالبه😐
تاپیک میزنی ولی نمیای اصلا جواب پستا رو بدی
تو بقیه تاپیکاتم نگاه کردم همینکارو کرده بودی
رستا هم به جرگه زنان نی نی سایتی نزدیک به مادرشوهر پیوست😄😄😄😄😄
صبر وسیاست لازمه .....و البته کمی از اونها درک کردن یه عروس بی تجربه ..که کار رو کمی سخت میکنه ....
که عشق آسان نمود اول ...
همیشه تاپیک میزنه و ول میکنه به امون خدا😑😕
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
48 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
