بچه ها خانم ها لطفا کمک کنین چرا زنم اصلا بهم نمیگه دوستت دارم

اینارو میفهمم کامل مامان منم اینطوریه توی تیل و طایفه همه عاشقشن انقدر که خوبه ، حتی طایفه بابام... چند ماه پیش زنعموم زایمان کرده بود تا چند هفته هرروز غذا درست میکرد میبرد براش ، میرفت از بچه هاش مراقبت میکرد ، اگه احیانا منم مریض شم تا صبح بالاسرم میشینه ، ولی درمورد بابام اینطور نبوود! وقتی میگم نبود بخاطر یه مساله ای هس که باعث شده مامانم تا حدودی به خودش بیاد! یکم شده با زور هم الان یه سری کارهایی رو میکنه ، ولی قبلا یادمع بابام مریض میشد تا صبح مثلا تو آه و ناله و تب میسوخت مامانم میرفت تو اتاق دیگه میخوابید...

انقدرم زیاد اویزون بازی خوب نیست...منم بودم خوشم نمیومد ازین همه چسب بازی همسرم

کم محلیش کن،دورشو زیاد گرفتین زده زیر دلش،یه کم حسادتشو تحریک کنید،خودتونو بزنید به بیخیالی،طوری نشون بدین که اصلا براتون مهم نیست،جای شما بودم قایمکی پرینت خطشو میگرفتم،یا ببینم سیمکارت دیگه ای ندارههم،کلا میفهمیدم مشکلش چیه  ،بالاخره بی دلیل نیست این رفتارا،اینو میدونم هرچی توجه کنید به رفتارای سردش و شاکی بشید اون بدتر میکنه 

راستش اولش می خواستم پیشنهاد بدم حتما به مشاور و روانشناس مراجعه کنید ولی بعد از خوندن تمام حرفهاتون به این نتیجه رسیدم که مشکل تربیتیه

یعنی همسر شما جوری بار نیومده که همسرش براش اولویت اول باشه درست رفتاری رو که در رابطه با عمو دارن رو با شما داره

قدردان نیستن و هر محبتی که می بینن رو وظیفه قلمداد می کنن

احتمال زیاد رفتار مادر همسرتون با پدر همسرتون هم مشابه  رفتار همسرتون با شماست

با توجه به تلاشهایی هم که کردید به نظر من فقط 2تا راه می مونه یا به خاطر عشق و علاقه ای که بهش دارید خودتون رو با سردی و بی تفاوتیش وفق بدید یا خیلی مسالمت آمیز و محترمانه جدا بشید

یه چیز دیگه زیاد بوذن سردی میاره بعضیا باید بدونن رفتنی هم در کاره،به خودتون برسید،با دوستاتون برید بیرون تا حرف زد اونموقع بهش بگید که تو بهم کم توجهی میکنی که ،من احساس تنهایی کردم که میرم با دوستام وووووووووووو

تهدید به جدایی کنید یه درخواست طلاق بدید ببینید چکار میکنه ؟

من فکر میکنم شما تلاشت رابرای نگه داشتن زندگی کردی؟وقتشه اون روی سکه راببینه بزارید اونم برا زندگیش تلاش کنه ،

نه با ترک کردن موافق نیستم 

تاثیری تو اینجور آدمها نداره 

چون ذاتا بود و نبودت براشون مهم نیست

فکر می کنن همینی درسته که اونا انجام میدن

ولی خب از یه ادم تحصیل کرده متعجب میشم وقتی می بینم که سر یه هفته با یکی صحبت کنه به نتیجه و شناخت کافی برسه و ازدواج کنه و باز تو شرایط غیر عادی بچه دار بشه

خب خیالش از بابت شما جمع شده

تنهایی پارو نزنید...

وقتی یک زن سخت تلاش می کند که عاشق خوبی باشد، تمام خلاء های زندگی را به تنهایی پر می کند و به مرد "فرصت" پر کردن این خلاءها را نمی دهد و آنقدر گرم این کار می شود که فرصت نمی کند ببیند آیا به او نیز عشق ورزیده می شود یا نه...

مثال:🔗تصور کنید که زن و مردی در قایق پارویی هستند، زن در جلوی قایق نشسته و مرد در قسمت عقب.هر دو یک جفت پارو دارند،قایق به خوبی و زیبایی حرکت می کند و زن فکر میکند هر دو به خوبی پارو میزنند.

 حال لحظه ای فرا می رسد که زن احساس خستگی می کند و تصمیم می گیرد کمی استراحت کند،ناگهان قایق می ایستد و زن برمی گردد و می بیند.مرد تمام مدت نشسته بوده و کاری نمی کرده و یا خواب بوده و تمام مدت زن به تنهایی پارو می زده و مرد فقط یک مسافر بوده است یا شاید هم برگردد و ببیند هیچ کس داخل قایق نیست.در یک رابطه ی سالم مشارکت و سرمایه گذاری احساسی هردو طرف باید وجود داشته باشد

فکر کنم این اتفاق تو زندگی شما افتاده البته برعکسش

یه جوری این خیالو باید بهم بزنید،چجورش باید خودتون بدونید،مثلا یه نفر که قبلا شما رو دوست داشته،جوری که خودتونم خراب نشید،منم بودم خیالم جمع بود مردیکه عاشقمه فقط با من میمونه،خوش تیپ کم محلی،نتیجه میده،کم محلی،

بعضی زنا که فکر کنم بیشتر ما زنا مردی که زیاد اثبات شه یه جورایی میزنه تو ذوقمون،خودمونم نمیدونیم واقعا چی میخوایم،ایشونم خیالش راحته شما عاشقش هستی،مردا نباید همیشه بچسبن به زنشون منظورم توجه زیادی،خودتونو اولویت قرار بدید بعد ایشون،

نزارید روش تو روتون باز بشه که من دیدم ،علنیش میکنه،اگه مشکلی نداره از سمت شما همون قانون کم محلی،خودتونو یه جور دیگه بروز بدین،خوش تیپ تر سرزنده کم توجه،سرسنگین،نشون دادن عشق زیاد نتیجه عکس میده همیشه خدا