من شوهرم میخواست زیر لفظی بده
انگشتر بود
از هول دست راستمو اوردم😒😒😒😒همه خندیدن😥😥
ما هم مجردیم ...تو زندگی که ما هم فقط باید حسرت بخوریم
ما بعد ازمابش دگ رومون وا شد همه رو میپیچوندیم میگفتیم هنوز از تموم نشده مامانانونم میگفتن الهی بمیریم موندین تو گرما ما هم در حالی ک زیر کولر داشتیم بستنی کوفت میکردیم بعد عقد هم ک دگ بیشتر رومون باز شد طبقه بالای خونمون رفتیم اونجا دگ...... 😂😂😂😂😂😂😂
همسر منم پسرداییمه و دوستم نبودیم.چندسال منو میخواسته و به کسی نگفته بود بعدش خانوادش فهمیدن.بعد از خوندن خطبه اون و خانوادش گریه میکردن من و خانوادم بهشون میخندیدیم.خیلی باحال بود برعکس شده بود
ینی سریع رفت سر اصل مطلب😆
چ لحظه ی قشنگی بوده عسیییییسم
فعلا ازدواج نکردیم دعاکنین ب هم برسیم اونوق میام میگم خدایی😍😢
من بعد عقد چون جشن عقدم دقیقا پس فرداش بود رفتیم با کل ایل و تبارم ک تو محضر بودن واسه پرو لباس عروس بعد پوشیدن لباس همه گفتن خب عروس خانوم با اقا دوماد برن یه دوری بزنن من اومدم از مزون بیرون شوهرم تو ماشین بود گفت نمیای نگا کردم فقط ماشین خواهر شوهرمو دیدم گفتم نه من با هانیه میام رفتم طرف ماشین خواهر شوهرم شوهرمم اروم اروم داشت میرفت خواهر شوهرمم تا نصفه از شیشه ماشین اومده بود بیرون داد میزد برو نیا برو موندم وسط خیابون شوهرم داشت میرف اینم ک داشت اونوری میرف اصا یه وضعی😂😂😂
ما شبش با در باز تو خونه مامانم که کلی هم مهمون داشتیم رو تخت دو نفره مامانم خوابیدیم ولی فردا صبحش زدیم به جاده و مسافرت و عشق و حال
