چند روز پیش یه کاربر دوبار تاپیک زد با عنوان داستان واقعی از جن منم کنجکاو شدم دنبال کردم بیشترشو که هردو بار هم ترکید بعد توی تل گرام کانال زدن که منم عضو شدم خلاصه امروز صبح پسرم یکم از شیرشو خورد بقیشو گذاشت رو میز که بهد بخوره بعد که اومد دید لیوان خالیه به من گفت تو شیرمو خوردی گفتم نه😨حالا هم دراز کشیده برنامه میدید گفت مامان تو زدی تو کمرم گفتم نه گفت یکی انگار زد تو کمرم 😨😨یعنی چی بوده ،،
گیر داده بود به جن ۲۴ ساعت بهشون فکر میکرد تنها زندگی میکرد کارمند بود دوتا چهارشنبه پشت سر هم وقتی میره خونه هر کاری میکنه نمیتونه در خونه رو باز کنه کلید ساز میاره میببنن تو جایی که کلید میندازن خورده کبریت هست ینفر چوب کبریت رو خیلی ریز کرده ریخته تو جاکلیدی مشکوک میشه یه دوربین جلو در ورودی نصب میکنه چهارشنبه سوم وقتی میره خونه بازم در باز نمیشه کلید ساز میاد درو باز میکنه میره خونه تلویزیون رو روشن میکنه که فیلم رو ببینه هیچی تو فیلم مشخص نیست چندبار نگاه میکنه در آخر فقط دوتا سایه میبینه