من دوبار رفتم با خالم
واسه عقد خودش حساب كرد
واسه عروسي خودم
منکه خودم بودم
با یکی از خواهرشوهرام سر یه قضیه ای سر سنگینم
اونوقت دو هفته مونده ب عروسی ب خودم ک نه
ل مادد شوهرم گفته ب من بگه ک برای همراه عروس براش وقت بگیرمممم
حرصم گرفته شدیدا
من حواهر شوهر و دختر خاله ام ارایشگاه من وقت گرفته بودن پولشم خودشون دادن
سر سفره گفت شوهرمم گف پس برای خواهر من و خواهر خودت وقت بگیر
مادرشم گفت نه خواهر خودش ک آرایش نمیکنه چون مجرده
نه نداشتم همراه
من تنهایی رفتم فقط اخرش خواهرم اومد.خواهر شوهرم خیلی دوس داشت بیاد ولی بنا به دلایلی نزاشتم پشیمان هم نیستم
شوهرم گفت نه میره خواهرش ... منم گفتم میره ولی اونجا زیاد میگیرن نمیاد . جای دیگه میره
چون اینجا هرچی که مرتبز با عروس باشه پول خون باباشونو روش میزارن
دیگه هم کسی حرفی نزد.منم نمیخوام اقدامی کنم مگه اینکه شوهرم یا خواهرش خودشون سوال کنن
چی بگم بنظرتون ؟
اصلا عروس که همراه نباید داشته باشه.نه فامیل خودش نه فامیل شوهرش.چه خبره
دندش نرم بره یه آرایشگاه دیگه
بگو این آرایشگاه وقت نداره بره جای دیگه
من نه عقد همراه بردم نه عروسی
بله خواهر شوهر کوچیکم مثل قاشق نشسته همه جا حضور داشتن
سر ارایشگرو خورد انقد حرف زد
اصلا نیازی به همراه نیست اگه بذارن و دلخوری درست نکنن
به نظر من باید اون چند روز رو بی خیال حرف بقیه باشی و تو سکوت کار خودتو بکنی و حرفا رو کش ندی
اصلا خودتو درگیر نکن هر کی هر حرفی زد تو سکوت لبخند بزن
و الا بخای توضیح بدی اعصابت به هم میریزه
قبلا با ارایشگرت صحبت کن همراه قبول نکنه بگه نمیرسونم
