سلام دوستان.پسر من ۲۶ ماهشه.از صبح تا بعدازظهر با مامانم هست.بعدش دو ساعت با باباش تا من از سرکار برسم .ار صبح که بیدار میشه یک لحظه تنها نمیمونه با خودش بازی کنه.مامانم میگه یک بند صداش میکنه بیا بیا.حتی یک لحظه میره واسه اوردن غذا صدا میزنه بعدش جیغ اگر سریع نره.و همش میخواد باهاش بازی کنه و باید تمام ساعات کنارش باشه.بعد که باباش میره یک بند میخواد بغل باباش باشه.من که میرسم اگر باهام تنها باشه دقیقا مثل مامانم اگر چند لحظه کوتاه بلند شم صدبار مامان و بعدش جیغ.میرم آشپزخانه واسه غذا پختن باهاش حرف میزنم میگم تو بیا پیشم من تنهام.ماشیناتو بیار.ولی بیفایدس از اتاقش در نمیادو همش جیغ و صدبار مامان.باباشم میاد همش بابا بابا بابا بغل کن راه برو.از هر ده بار یبارشو بغل میکنش اونم جیغ و گریه شدید.حتی واسه خواب شبش باباش باید بره از خونه من ببرمش اتاق درو ببندم بعد باباش بیاد خونه.باهاش بازی میشه.بیرون میبریمیش.وقت میذاریم.ولی خب حتی بکارای شخصی هم نمیذاره برسیم.رفتاراش بحدی آزار دهنده شده که باباش همش دنبال فرصته بره از خونه.واقعا خسته شدیم من مامان و همسرم.هرکس راهکاری داره لطفا بگه.مرسی
تنها داراییم تو دنیا پسرمه
خدایا پسرمو سلامت حفظ کن.
دخترک خنده کنان گفت که چیست...راز این حلقه زر...راز این حلقه که انگشت مرا... اینچنین تنگ گرفته است به بر...راز این حلقه که در چهره او...اینهمه تابش و رخشندگی است...مرد حیران شد و گفت... حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است...همه گفتند:مبارک باشد...دخترک گفت:دریغا که مرا...باز در معنی آن شک باشد... سالها رفت و شبی...زنی افسرده نظر کرد برآن حلقه زر...دید در نقش فروزنده او... روزهایی که به امید وفای شوهر...به هدر رفته هدر....زن..... پریشان شد و نالید که وای...وای این حلقه که در چهره او...باز هم تابش و رخشندگی است... حلقه بردگی و بندگی است...فروغ فرخزاد.....
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ببخشیدا ولی بچه تو این سن و سال به محبت مادر خودش احتیاج داره به نظرم سر کار رفتنتون اشتباهه،،البته من شرایطتونو نمیدونم ولی اگه نیازی نداری نرو تا بچه زیر نظر یه نفر تربیت بشه.
پسر منم مثل کوچولوی شما بود به شدت وابسته به من یه دقیقه هم ازم جدا نمیشد بازی کردنم اصلا بلد نبود الان نزدیک ۳ سالش شده خیلی بهتر شده داره یاد میگیره خودش بازی کنه با خودش هرچند وقت یه بارم باز صدام میکنه میرم پیشش بازی کردنشو میبینم
ببخشیدا ولی بچه تو این سن و سال به محبت مادر خودش احتیاج داره به نظرم سر کار رفتنتون اشتباهه،،البته ...
من مطمینم از سر کمبود محبت نیست.نسبت به پدرش خیلی حساسه.همش میخواد بغلش باشه .اگر از طرف من دچار کمبود محبت باشه که باید بچسبه به من.ولی وقتی بقیه باشن سمت من نمیاد دیگه
تنها داراییم تو دنیا پسرمه
خدایا پسرمو سلامت حفظ کن.