2737
2739

سلام،من زياد اهل تاپيك زدن نيستم ،اكثرا خواننده خاموشم،ولي چند روزه فكرم درگير اين بچه شده،اينجا نميخام به كسي توهين كنم،قصد تخريب يا نهي از ديدن ماهواره رو هم ندارم چون دليلي نميبينم توي مسائل شخصي ديگران دخالت كنم ولي اين چيزيه كه من به چشم خودم توي فاميل ديدم و واقعا قلب منو به درد اورده

مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت......!! حال من بد بود اما هیچ کس باور نداشت....!!خوب میدانم که تنهایی مرا دق می دهد....عشق هم در چنته اش چیزی از این بهتر نداشت....

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

دقيقا چند ماهه پيش يه روز تو اشپزخونه خونه مادر شوهرم با شوهرم و مادرش نشسته بوديم و داشتيم با هم شوخي ميكرديم و ميخنديديم اين پسر بچه هم كنار ما بود كه يه دفعه برگشت گفت :منم يه چيزي بگم،،؟گفتم بگو ،نه گذاشت نه برداشت گفت خاله بابام توي دهن مامانم تف كرد بعد لباسش دراورد!!!!!!ما همه شوكه شديم و شوهرم به خنده رد كرد و به بچه گفت عمو جان اين حرف زشته نزن

مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت......!! حال من بد بود اما هیچ کس باور نداشت....!!خوب میدانم که تنهایی مرا دق می دهد....عشق هم در چنته اش چیزی از این بهتر نداشت....
2738

من همون روز به زن عموم گفتم تو رو خدا مواظب باشيد بچه ات همه جا اين حرف رو ميزنه ،اونم فقط گفت بچه است ،چند وقت بعد دعوت بوديم خونشون كه ديزم ماهواره روي يه سرياله و جلوي چشم بچه دارن  همو ميبوسن و كاراي ديگهء،سريع خاموش كردم و به مامانش تذكر دادم كه جلو بچه  اين چيزا رو نزار

مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت......!! حال من بد بود اما هیچ کس باور نداشت....!!خوب میدانم که تنهایی مرا دق می دهد....عشق هم در چنته اش چیزی از این بهتر نداشت....

خدا اخر و عاقبتمون بخیر کنه تو این زمونه

من یه دختر لوس بودم ک از امپولای موقع سرماخوردگی میترسیدم قرص شربت رو مامانم بزور میریخت ته حلقم ولی از ۱۹ سالگی درگیر ام اس شدم ویهو کلی بزرگ شدم توکل ب خدا و توسل ب حسین زهرا برام معجزه کرد بارداری عالی زایمان طبیعی عالی  بچه سالم همسر خوب خدا نعمت رو درحق من تمام کردحالا فقط یه جفت میخام برا بچم ک تنها نباشه دعام کنید 

عيد كه شد مادر شوهرم همون روز اول منو كنار كشيد كه اگر اين بچه اومد حواست به بچه ها باشه😧گفت اين بچه بچه ها رو كوچكتر رو ميبره جاهاي خلوت شلوارشون رو ميكشه پايين و ...

مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت......!! حال من بد بود اما هیچ کس باور نداشت....!!خوب میدانم که تنهایی مرا دق می دهد....عشق هم در چنته اش چیزی از این بهتر نداشت....
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز