و از اینجا عصبی تر شدم ک هیچ وقت ب خونواده خودش واس مشکلاتمون نمیگه چون میگه اونارو ناراحت نمیکنم و ب بابای من تلیده بود واس دعوامون.منم گفتم خونواده من مهم نیستن؟و اینکه پدرم نباید جوش بزنن
وا عزيزم خوب گرفته ك گرفته خواهرشه ديگه
من تولد خواهر نامزدم بود چندشب پيش خودش ميخواست يه كادوي معمولي بخره من گفتم زشته جلو خونواده شوهرش اينو كادو بدي بهش رفتم يه ادكلن خوب گرفتم
كلا چرا بعضي خانوما دوس دارن بين شوهرشون و خونوادش فاصله بندازن منظورم ب شما نيستا خيليارو ديدم
نه عزیزم شما هنو نامزدی و اول راه.منم بسیار ازین کارها کردم ولی متاسفانه هیچ برگشتی نداشته حتی ی تماس یا ی پیام واس من تازه عروس(منظورم از همون سال اول ازدواجه)ندیدم حتی تولد یکسالگی دخترم یک پیام ندادن اما من همیشه احترام احترام اینبار گفتم بزار مثل خودشون باشم ک شوهرم اینجوری کرد.شوهرم هم عادت کرده همیشه یک طرفه محبت کنیم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
23 ثانیه پیش
24 ثانیه پیش
24 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
