من سه ساله با کسی هستم که غریبه نیست پسرعموی پدرمه و از همون ابتدا رابطه به نیت ازدواج بود. یعنی ۶ ماه بعد از فوت برادرم به صورت اتفاقی وارد زندگیم شد ( مگرنه من قبل فوت برادرم با خانواده پدرم اشنایی نداشتم چون رفت و امدی نبود اصلا ) ... ۶ ماه بعد فوت داداشم خواهرش زنگ زد واسه خواستگاری ولی مادر من قیل و قالی به پا کرد که من هنوز عزادارم و غلط میکنن زنگ میزنن و از همون روز بنا به مخالفتش شروع شد و به من میگفت باید از جنازه من رد شی با این خانواده وصلت کنی ... پدر من درست نقطه مقابل مادرم هست موافقه موافق هست ولی مادرم همچنان مخالف.
مامانم میگه از نظر فرهنگ خانوادگی به هم نمیخوریم . ۳ سال از اون ماجرا گذشته و ما تموم تلاشمونو کردیم ولی مادرم همچنان مخالفه و داره خیلی اذیت میکنه مارو.