سلام جاریم خرفی کرد که خوشایندم نبود اصلا ولی خودمو به نشنیدن حرفش زدم یه جورایی انگار اصلا نمیشنوم صدات رو
خونه مادرشوهرم بودیم شوهرم کفت دوست ندارم بهم میگن شوهرعمه و شوهرخاله ولی سمت مهتاب همش اینجوری صدام می کنن کلی با شوخی و خنده و ادا و اتوار با مزه داشت تعریف می کرد
جاریم چندبار پشت هم و با صدای بلند و خیلی جدی گفت خب خانواده هاشون بهشون یاد دادن
بعدم از اینکه انگار من خودمو به نشنیدن زدم بهش برخورد و رفت خونشون و تا وقتی ما اونجا بودیم دیگه نیومد