مامانا عذاب وجدان دارم پشیمونم مثل چی...

نه بابا زود نیست خوبه دیگه 

سه ماه دیگه هم بگذره سخت تر میشه 

نه بابا کوتاه نیا دیگه. رو حرفت واستا. سه ماه دیگه هم اگر میخواستی بگیری همین بساط بود. همینطور ادامه بده یه هفته دیگه یادش میره 

عزیزم دکتر به من گفت این روش اصلا خوب نیست تو روحیه بچه اثر بد میذاره غصه میخوره اذیت میشه.گفت تلخک بزن از شیر بگیرش.

از داروخونه بگیر.

من دخترمو اینجوری از شیر گرفتم گفتم دیگه تلخ شده خودش خورد دید تلخ شده دیگه نخورد فقط تاچند روز باید بزنی دیگه.

بعضی وقتها طاقت وبنیه مادر تمام میشه و مادر بداخلاقی می کنه 

این جور مواقع ضرر شیر دادن بیشتر هست

حالا که اقدام کردین باید تا اخرش برین.الان بهترین زمان از شیر گرفتنه.منم دخترم همسن پسر شماست.الان دارم از شیر میگیرمش.فقط یه وعده دیگه مونده حذف بشه.

اما من با این مدل از شیر گرفتن مخالفم.تو روحیه بچه تاثیر منفی میزاره.عصبی میشه و غمگین.

بچه رو کم کم باید از شیر گرفت نه یهویی.

من تلخ کردم بازهم می خورد

فلفل آب کرده زدم دیگه نخورد😐

به نظر من تا دوسال رو بده.خدا وقتی میگه دوسال حتما یه حکمتی هست دیگه تو قرآن گفته دوسال.

بعد موقعش ک شد تلخک بزن.اینجوری غصه هم نمیخوره شما ک این همه زحمت کشیدی بخاطر سه ماه ....حداقل خیالت راحت باشه ک کارو کامل انجام دادی 

بِه نظر من الان وقتشه از شير بگيري اگه بتوني دوسه روز پيش مامانت بموني برا خودتم راحتتره 

عزیزم چقد احساساتیه،ببین اگه رشدش خوبه،و غدا خوب میخوره عذاب وجدان نداشته باش ،خودش به غذا میوفته  دختر منم یکسال و نه ماهگی ازش گرفتم بعدش خیلی خوبه به غذا افتاد خداروشکر ،حالا اگه دوباره بهش بدی بعد ترک کردنش خیلی سخته،حالا که کنار اومده دیگه بهش نده

اخی عزیزم...یه بار دیگه بهش نده اینجوری بازم سری بعد گریه و ناراحتی شو داره و اینکه بازم انتظار داره خوب بشه ...تحمل کن زود تموم میشه

از الآن خیلی کمتر بده شیرش رو.روش تدریجی بهتره.بعد سه ماه دیگه بگیرش از شیر.این نظر دکترا بود ک گفتم باز شما مادری هرجور خودت صلاح میدونی.

منم با تلخ کردن موافقم

به اصرار خانواده همسرم روزی که دو سال قمریش شد چسب زدم دیدم واااای دخترم چقدررر ناراحت شد و غصه خورد و بد گریه ای کرد😢😢😢

زودی چسبها رو کندم انداختم اون ور و شیرش دادم

فرداش به روش شیر گرفتن کتاب ریحانه بهشتی رفتم امام زاده و خوندن یس هدیه به حضرت علی اصغر و مادرشون و فوت به انار و دادن به دخترم

بعد که انارها رو به تدریج خورد و تموم شد چادروا(ی ماده گیاهی تلخ) زدم...چند بار خورد و گفت اخه....بعد دیگه نخورد و سراغش رو نگرفت...بدون ذره ای گریه یا ناراحتی

اابته قبلش از دو ماه پیش هی خودم و دیگران میگفتیم بهش که ممه اخه و اون میخندید

بیخیال بابا من 1سالو پنج ماه ب دخترم شیر دادم..

چه لوسی!

کجا زود گرفتی؟!!!

بسه دیگه زیادم دادی