متوجهم منم ی تایمی اینطوری بودم اینقدر بغضمرو قورت داده بودم آرزوم بود گریه کنم خالی بشم
هیوقت یادم نمیره هزار کیلو فشار روم بود ، ماه رمضان هم بود بعد سحر از پنجره رو ب خیابون داشتم بیرونو نگا میکردم یه قطره اشک از چشمام نمیومد و ب مرز سکته رسیده بودم ..