نه نیست نتونستم دیگه بهش بگم چشم نشد شخصیتم همه چیم داشت زیر سوال میرفت دیگه خودم نبودم راستش خیلی دل مرده شدم وقتی باهاش بودم ... اولا یه دختر شاد پر انرژی با کودک درون فعال
گفت این رفتار رو نکن گفتم چشم
گفت فلان جا نرو فلان جور بپوش گفتم چشم گفت با فلان رفیقت نگرد گفتم چشم گفت اونجا دوست ندارم دیگه کار کنی گفتم باشه گفت حرف نزن گفتم باشه و دیدم دیگه خودم نیستم این من نیستم همیشه هم برام راهنمای خوبی بودا نمیگم نبود نمیگم بیشخصیت بود بد بود اتفاقا مسیر درستو نشونم میداد ولی با دستور نتونستم نشد دیگه مجبور شدم رهاش کنم بتونم خودم بشم دوباره
آقا خیلی نفهمه
ولش کن
کلا کنسله آدم سمی همینه که میگن
عزیزم خیلی جدی بگیر موضوع مهمی هست
این مدل پسرا مشکل ساز میشن
به دخالت های پدر یا مادر تو زندگیشون پا میدن
همسر رو به شکل افراطی مجبور به اطاعت از امر و نهی های والدین میکنن
پدر و مادر اگه خاسته های بی جا هم داشته باشن انجام میدن در حالی که میدونن بی جا هست میگن چکار کنم محبورم چون پدرم خاسته
قطعا به مشکل میرسه چون خانمی که ازدواج میکنه به دنبال تکیه گاه و مستقل شدن هست در حالی که اقا هنوز این توانایی رو نداره
