واااای یا خدا خونه خواهرش بودیم امشب به پیام از به شماره ناشناس اومد منم نکا کردم نشناختم.این متوجه شد.نمیتونس جلو بقیه گوشی و بقاپونه ازم فقط با چشم و ابرو باهام حرف میزد .گفتم چیزی نیس رفتم تو اتاق پیش خواهرش میخاست سکته کنه که نکنه من شماره رو پاک کنم اصلا قیافش دیدنی بود از به طرف خندم میومد بش از به طرف می ترسیدم.خلاصه خداحافظی کرد برسیم تو ماشین دهنم و سرویس کرد گوشی و برد زنگ زد به همکارش شماره رو بش گف بزن روی برنامه اسم کی میاره فهمید غریبس اشتباه شده به اسم نانوا ثبت بود.گوشی و پس داد امشب سکته کردم از دستش این چرا اینجوریه
چند هفت پیش داشتم تو خونه خفه میشدم منم بچه هارو بردم تو کوچه خونم آپارتمونیه.گفتم یه هوایی بخوریم.یه پراید اومد سر کوچه وایساد شوهرم ام اومد باش قهر بودم گف بیا بریم دوری بزنیم نرفتم.بعد اونم با ماشین رفت این مرده تو ماشین همش نگا میکرد منم اومدم تو پارکینگ در بستم گفتم همسایه ای کسی نبینه رشته.بعد به پسرم گفتم مامان ببین این ماشین رفته.نگا کرد بعد یه ده دقیقه رفت منم دوباره اومدم تو کوچه دیدم شوهرم سر خیابون داره دید میزنه