اسی جان . من زمانی که میخواستم ازدواج کنم مادرم زورش اومد بهم جهیزیه بده. 😭😭😭
مادرم همیشه میگفت دختر شوهر کنه میشه دختر مردم . منو خیلی تحقیر میکرد.
ولی در عوض به پسرش خونه و ماشین و مغازه دادند. و بهترین جشن عروسی را برای پسرش گرفت. کلی برای عروسش خرید .کرد. کلی لباس و کفش کیف و ..... مادرم کابینت را نو کرد. عروس کیف کنه.
در حالیکه زورش اومد شش تا لیوان بهم بده .
مادرم به شدت پسر دوسته
تا یک سال اول عروسی برادرم . مادرم هر روز غذا درست میکرد میبرد برای پسرش و عروسش.
مادرم به برادرم سجده میکنه.
کلی وسیله برای برادرم خریده.
عروس را هر سال میبرن مسافرت خارج.
این همه خرج برای پسرش و عروسش کرد.
ولی من عروس نشدم. عروسی نداشتم. آرایشگاه نرفتم.
تو سگدونی زندگی میکردم.
مادرم خیلی خیلی زیاد بین پسر و دختر فرق میزاره.
من میگم اگر مادرم زمین گیر شد. اصلا نمیخوام نگاش کنم.
چون عاشق پسرش بود.
وظیفه برادرم و زنش هست که از مادرم نگهداری کنند.
مادرم برای من یک هزاری پول خرج نکرد.
ولی برادرم و زنش یکسره شام اونجا هستند.
از همشون متنفرم.
عمرا مادرم را نگه دارم .