مامانه رک نگاه کرد تو چشام گفت عینکی نمیخوام
نوه هام چشاشون عیب دار میشه🤐
دومی هم به واسطه گفته بود
درحالی که خودش بس عجله داشت اومده بود خونه یه پدری بابام ک تو روستاس و برای آخر هفته اینا میریم
اونجا وسیله هاش و ظاهر خونه بالاخره قدیمیه
بعدا فهمید داستان از چ قراره😂