من همیشه دوست داشتم ببینمشون، تا حد توانم اگر کاری از دستم بر بیاد براشون انجام بدم، حتی به شوهرم گوشزد میکردم ازشون خبر بگیره، ولی اونا منو فقط یه عروس میدیدم!
خیلی دلم ازشون گرفته
چون را همون کمی دوره، قبلاً هفته ای یه بار میومدیم سر میزدیم، الان گفتم دو هفته یه بار بیایم
ولی بازم به شوهرم میگم ازشون خبر بگیره