2777
2789
عنوان

آوارگی بچه ها بعد از طلاق

| مشاهده متن کامل بحث + 788 بازدید | 67 پست
زمانی میخوام ببرمش اضطراب داره گریه میکنه التماس میکنه من میخوام پیش تو باشم نمیخام برم پیش بابام تو ...

بچه ها همینن سختنگیر اون دفعه دخترم میگفت چرا شما جدایید میرم پیش بابام دلم تنگ تو میشه میام پیش تو دلم تنگ بابام میشه من بهش گفتم دخترم همه بچه هام که مدام باباشون گیششون نیست باباها صبح میرن سر کار شب میان که بچه خوابیده اکتر بچه هام مثل تو کمتر باباشونو میبینن اینطوری راضیش کردم حرف حقم زدم

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

این مردا لیاقت ندارن حتی تو صورتشون تف کنیاما عزیزم بشین فکراتو بکن اگه بخاطر بچت میدونی خودت بهش پی ...

بذار بگم از شرایطم

من دختر خوش چهره و خوش اندامی هست اما بااین وجود بخوام حقیقتش رو بگم خواستگار نداشتم این چند سال... پسرا دیگه ازدواجی نیستن ازدواج هم کنم یا وجود بچه نمیشه چون بچه آدم رو کمتر کسی قبول میکنه اگر قبول کنه اذیت میکنه بچه آدم رو....از لحاظ مالی هم حقوقم کمه سخته اما خب خدای بزرگ نداشته ب زمین بمونم خلاصه در حد خودم به خودمو بچم میرسم

من بزرگترین مشکلی دارم ترس از آینده بچه هست و حال یک دم فکرم راحت نیس همش عذاب وجدان ترس...

اما به اون زندگی هم برگردم آدمی هست باید برا خرید حتی یه شارژ التماسش کنی

اما الان خودم استقلال مالی دارم حداقل هرچی خودم بخوام دیر یا زود بالاخره میگیرم بااینکه شرایطم سخته دست تنها ....

اما اون بشر اولویتش خودشه برگردم میدونم کتک باید بخورم یا مثلاً گرسنگی و بی پولی بکشم چون حساب کتاب نداره هیچی دست من پول نمیده

اما بچم در عوض جا و مکانش مشخصه

من طلاق گرفتم منتهی اوضاع دخترم عالیه

پیش پدرشه؟بچههای منم با پدرشون و خانواده پدری زندگی میکنن

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

بچه ها همینن سختنگیر اون دفعه دخترم میگفت چرا شما جدایید میرم پیش بابام دلم تنگ تو میشه میام پیش تو ...

شما هم جدا شدین ؟بچتون چند سالشه؟عذاب وجدان نداری؟من زندگی رو به کام خودم تلخ و زهر کردم زمانی بچه پیشم نیس عین دیوونه هام همش فکر فکر فکر

عزیزم چرا فکر میکنید بچه طلاق آواره اس، شما فکر کن بچه پدر مادر هم داشت سر کار میرفتن، اوضاع بچه همین بود ، به هر حال هر بچه ای یه طور بزرگ میشه، یکی تو مهد، یکی پیش پرستار، یکی مادربزرگ، یکی هم مادر. مشکل شما اینه که به خاطر شرایطی که میگید ندارید نمیخواید بچه رو مهد بگذارید

پیش پدرشه؟بچههای منم با پدرشون و خانواده پدری زندگی میکنن

آره پیش پدرشه،خیلی هم شاد و سرحاله چون پدرش بخاطر این دیگه ازدواج نکرد و تمام وقتش را گذاشت برای این

واسه تو نمیرم واسه کی بمیرم؟؟

بذار بگم از شرایطممن دختر خوش چهره و خوش اندامی هست اما بااین وجود بخوام حقیقتش رو بگم خواستگار نداش ...

عزیزم شرایط همه سخت شده هر کسی خوب و بد زندگی خودشو بهتر میدونه

امااا اگه دوباره برگشتی بهش به هیچ وجه زیر بار نرو و محتاجش نباش

همینجوری ک تو این س سال بودی ادامه بده کارتو ول نکن ب خودت برس با دوستات برو بیرون

مردا رو باید دست کم گرفت اونموقع تمام سعی شونو میکنن واست

حق کار کردن بگیر ازش و همچنین از اول شرط بذار ک ماهیانه باید ی مقدار پول بهت بده

 کاربران محترم:زمانی که تاپیک میزنم یعنی انتظار هر نوع اظهار نظری را دارم ،پس مشکلی با انتقادشما ندارم در صورتی که ادب کلامتون در تاپیکم رعایت بشه . ،،،،اما زمانی  که در تاپیک کاربران دیگه اظهار نظر دارم هرچند که تبادل نظر هست ، پاسخی که میذارم برای استارتر اون تاپیک هست اگر از کامنتم خوشتون اومد و ریپلای کردین خوشحال میشم اما اگر مطابق میلتون نبود لطف کنید بگذرید  چون چیزی که من کامنت گذاشتم دیدگاه من بوده و نسبت به منطق خودم پاسخ دادم پس تنها استارتر اون تاپیک حق انتقاد از کامنتم را دارند  در صورتی که صحبتم تضاد داشته باشد با عنوانشون اگر پاسخی از جانب من دریافت نکردین  دلیل بر این نیست که حق با شماست

عزیزم چرا فکر میکنید بچه طلاق آواره اس، شما فکر کن بچه پدر مادر هم داشت سر کار میرفتن، اوضاع بچه همی ...

درسته

کلا وسواس فکری دارم

بچه هم دم رفتن حرفایی میزنم حال منو خراب میکنه کل روز فکرم پیشش میمونه

آره پیش پدرشه،خیلی هم شاد و سرحاله چون پدرش بخاطر این دیگه ازدواج نکرد و تمام وقتش را گذاشت برای این

خداروشکر حالش خوبه

خداروشکر خودتم حالت خوبه

من قشنگ زندگی رو زهرمار خودم میکنم

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

عزیزم شرایط همه سخت شده هر کسی خوب و بد زندگی خودشو بهتر میدونهامااا اگه دوباره برگشتی بهش به هیچ وج ...

درسته اون زمان یه زن محتاج بودم که حتی رانندگی بلد نبودم یه هزاری تو جیبم نبود

آخریا که خیانت کرده وقتی قهر میکرد از خونه میرفت با ماشین و کارتای بانکی

من تنها و بیپناه و بی پول باید التماس اینو اون میکردم بهش بگن برگرده

شما چند ساله جدا شدی؟بچه هاتو میبینی؟حالشون خویه؟خودت چجوری با این موضوع کنار اومدی

من دوسال پیش جدا شدم

بچهها رو چندبار در هفته میبینم

حالشون خوبه و اون سختی اولیه کم شده اما بازم سخته

خودم با اینکه ازدواج کردم و زندگی واقعا خوبی دارم اما هنوز کنار نیومدم

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

اشتباه میکنی

همش خودمو سرزنش میکنم

همش میگم اگه بچهها منو نبخشن چی😔

من مادری‌ام که روزی خونه‌اش از صدای بچه‌هاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمی‌شون زندگی می‌کنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازه‌ای رو شروع کردم…بچه‌هام رو می‌بینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمی‌تونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همون‌جوری که دلم می‌خواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظه‌لحظه‌هاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792