مامانم دیروز فهمید دوست پسر.دارم پیامون خونده بود بعد کتکم زد بعد دیروز بابام میگفت رفیقش میگفت گفت پسر ارومیه داماد نمیشه مامانم گفت برا این جور کن بعد بابام گفت ساکت باز دعوا نکنه مامانم گفت تو از کجا میدونی اون هزار تا غلط نمیکنه غیر مستقیم او داد خسته شدم از کاراشون بخدا 😢🖤 همیشه پول نمدادن لباس بخرم بی توجهی تا کتابخونه کوچه نمیزاشتن برم کنکور هم نمیزارن بخونم اذیت میکنن ۱۷ سالمه فقط شرایط سخته مامانم تیکه نگاهش اذیتم میکنه دعا کنید توروخدا
بنظرتون شماره پسره بردارم از گوشیش ناشناس پیام بدم ببینم اصلا با کسی هست یا نه فلان چون خستم از کتکاشون سر یک لیوان حتی از حرفشون