چند روزه متوجه شدیم مامانم ب سرطان سینه مبتلا شده
روز و شبای خیلی سختی رو داریم میگذرونیم
منم دوماهه ک باردارم، الان ک بهم احتیاج داره بخاطر بارداریم نمیتونم اونجور ک دوست دارم کنارش باشم
چون گاهی وقتا باید بره سی تی اسکن انجام بده ک تا ۲۴ ساعت نباید نزدیکش برم
دارم فکر میکنم اگر پزشک براش پرتو درمانی تجویز کنه باید چطور قضیه رو جمع کنم
خواهر مجردم ک ۲۴ سالشه خیلی ترسو و بی مسئولیته
اصلا نمیشه قد سر سوزن روش حساب کرد حتی اشپزی هم بلد نیست
دوست دارم خفه ش کنم ک تو این اوضاع هم بدرد نخوره
مامان و بابام هردوتاشون انگار افسردگی گرفتن.مامانم ب زور غذا میخوره
گاهی وقتا با خودم میگم کاش باردار نبودم ولی باز پشیمون میشم یا میگم کاش مجرد بودم ک بتونم تمام وقت کنارش باشم
سرطانش گرید ۱ هست و تا اینجا فهمیدیم ب استخوناش سرایت نکرده
کسی اطرافتون بوده ک مثل مامانم باشه؟