مادرشوهرا از این سوتیا میدن
خواهرشوهرم یه خاستگار داشت که پسره تو شهر ما خونه داشت و کارشم اینجا بود و خانواده اش کیلومترها با اینجا فاصله داشت خونشون و مادر نداشت
خواهرشوهرم دو دل بود.مادرشوهرم به خواهرشوهرم میگفت اگه عقل داشته باشی به همین میری که مادر نداره و خواهرشم ازت دوره
من دهنم باز موند از طرز تفکرش😩