برا من یه حلقه ازدواج با لباس عقد گرفتیم و یه عقد محضری و شام که هزینه ش رو از بابام کندن
یه عیدی و یلدایی آوردن که همسرم گرفته بود و یه کیک که خواهرشوهرم گرفته بود و فرداش مادرشوهرم زنگ زد از دخترم تشکر کن خیلی برات زحمت کشیده بود..... تا الانم از گل کمتر بهشون نگفتم همیشه احترامشون رو داشتم هم تحصیلاتم از همسرم بالاتره هم شغلم هم وضع مالی خانواده ام ولی ذره ای ادب و احترام به خودم و خانواده م نذاشتن طفلی مامانم چند بار از فشار و استرس که نادرشوهرم داده فشارش رفته بالا
حالا در مقابل مامان من هم مادرشوهره
بهم جهیزیه میداد میگفت برا داداشت هم از این بگیرم گناه داره اونم بچه مونه :)))
همه هزینه های عقد و عروسی هم با بابام بود
بابام اپارتمان گرفت براشون
ماشین گرفته بود برا داداشم
تا الانم 300 گرم طلا گرفتن برا عروسمون
چند سال نامزد بودن عیدی یلدایی قربانی تولد و ... هم به راه بود
بعد فک کن عروسمون نه ادب داره و نه ذره ای آدم نمک شناسی هست
ارث باباش رو هم از ما طلبکاره
نمیدونم حکمت خدا چیه به ما میرسه آسمون می تنپه
میدونی جالبیش اینجاست همه چیز مادر شوهرم از دوز اول داشته بعد چیزهای کوچیک عروسهاش به چشمش میاد
من ساده بودم اویل به چشمم نمیومد ولی دیدم برای خورده ریشههای زندگی من ناراحت میشه دعوا میکنه ولی کارهای بزرگ دختراش براش واجب بود و حق
الان سال تا سال دلم نمیکشه برم سمتش
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
7 ثانیه پیش
7 ثانیه پیش
7 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
