شوهرم اهل حساب کتاب نیس اینجوری کار میکنه شغلش چون آزاده هر روز متغیره و همه حسابو صاحب کارش مینویسه شوهرمم دیگه نمیدونه چقدر کار کرده یعنی هرچی صاحب کارش بزنه یعنی همون صاحب کارش ادم خوبیه ولی شوهر من سر همین بی حساب کتابیش مارو ورشکست کردو اواره شهر غریب شدیم و از اونورم هرچی صاحب کارش میریزه من میریزم واسه قسط ولی من دوس دارم خودش حساب کنه من بدم میاد اینکه انگار من مرد خونم همه قسط وامو بدهیو پرداخت میکنم و حتی اون نمیدونه چقدر قسط عقبه هزار بار باهاش حرف زدم میگه خودت بزن دیگه با گوشی من حوصله ندارم . از اون موقع باهاش دعوا میکردم میگفتم تو سر همین بی حساب کتابیت زندگیمونو به فنا دادی همه چیمون رف حالا هنوز درس عبرت نشده برات من بدم میاد اینجوری باشی
بنظرتون چیکار کنم من من واقعا از این قضیه اذیت میشم مثلا الان هیچی نداریم تو خونه انقدر خرج داریم که واجبه اقا اومده رفته کلی تخمه خریده میگم تو اگه حساب کتاب داشته باشی میفهمی که با این مبلغ کمی که داریم هم باید وامو پرداخت کنیم سررسیدشه هم خرید خونه کلی چیز واجب میخوایم😭 دارم میترکم از عصبانیت واقعا حالم بده مرد باید تو زندگی حساب کتاب داشته باشه وگرنه....
