ببخشید طولانیه لطفا بخونید نظر بدین کمکم کنین
پسرم کلاس اوله بچه ی آروم و مودبیه سرش به کار خودشه امشب داشتیم باهم حرف میزدیم گفت مامان هیشکی منو تو بازیش راه نمیده فقط حسین قبلا راه میداد(که حسینم همش کتک میزنه بچمو یا خوراکیاشو بدون اجازه برمیداره)الان از فکر اینکه بچم بخاطر پذیرفته شدن خودشو کوچیک میکنه و باج میده قلبم داره منفجر میشه من عاشقانه دوسش دارم ازش تعریف میکنم بهش اعتماد بنفس میدم نمیدونم چرا اینطوری شده نفسم داره میگیره نمیدونم چیکار کنم
یا مثلا دیروز به یکی دوتا از بچه ها که سوره ی کوثرو خونده بودن جایزه داده بودن بچم همینطوری که سرجاش دراز کشیده بود خوابش میومد میگفت مامان هنوز وقت دارم باهام تمرین کن حفظ شم فردا بخونم😭
من امشب دق میکنم از غصه ی این وضعیت