داداشم به دوست داشت خیلی باهم صمیمی بودن از بچگی باهم بزرگ شدن
خیلی بهش اعتماد داشت به دوستش پونصد میلیون پول قرض داده بود
و بعد داداشم خواست داماد بشه بهش گفت پولمو بده اون نمیداد مدتی باهم قهر بودن
بعد مدت ها من یه شب دیدم گوشیه. داداشم پشت سر هم زنگ میخوره دوستش زنگ زده بود گفته بود بیا آشتی کنیم دوران میدم کم کم داداشم میره مسجد از مسجد میاد دنبالش اونو میبره تو صحرا ولش میکنه دو نفر که حسابی مشروب خورده بودن بهش حمله میکنه با۳۶ضربه چاقو اونو میکشه داداشم خیلی دنبال ماشین دوستش دیوید اما نجاتش نداد
داداشم فریاد گفت
بیگناهه اما کو گوش شنوا
بعد دوست داداشم به پسر خاله داشته هم اسم داداشم بوده اون داداش قاتل رو لو میده داداش قاتل یه مواد فروش بزرگ بوده و باعث میشه تمام ملک و اموالش مصادره بشه
اینم عصبانی میشه به داداشش میگه فلانی به این اسم منو لو دادع برو حسابشو برس بعد اینم میگرده دوست داداشمو پیدا میکنه میگه فلانی پسر خالته به این اسم اونم میگه آره بعد بهش گفته چند میلیارد پول بهت میدم فقط جایی که ما میگیم بیارش و کتکش میزنیم اینم قبول کرده بخاطر همین داداشمو جای پسر خالش برده وقتی اونجا بردنش به داداشم گفته اسمت چیه داداشم گفته.... اونام فرصت بهش ندادن کشتنش