واقعاً حس میکنم برای اولین بار تو زندگیم اینطور از یه پسر خوشم اومده
اونم بعد ۲۳ سال و وسطای دانشگاهم که هیچ رابطه ای با کسی نداشتم و اینجور از هیچکس خوشم نیومده بود
یه جوری شدم که قلبم داره از جاش درمیاد ضربان قلبم از دیروز که دیدمش رو هزاره
سر به زیر ، خوشتیپ ، با ادب
اولین کلاسی که رفتم تنها نشسته بودم و کلا اون ردیف پسرا اومدن نشستن کنارم منم چون استاد اومده بود زشت بود نمیشد جا به جا شم
که ایشون کناریم بود
منم تقریبا میشه گفت خجالتیم و اصلا حتی نتونستم نگاهش کنم
تا اینکه وسطای کلاس که از جزوه استاد جا موندم و استادو صدا زدم دیدم خودش همزمان با استاد داره واسم میخونه،اینجام روم نشد نگاهش کنم
تا دوباره جا موندم و بازم بدون اینکه چیزی بگم گوشیشو گذاشت روی دسته صندلیم چون اونم داشت تایپ میکرد جزوه استاد رو
اینجا دیگه نگاهش کردم واقعاً همینجا حس میکنم دلمو باختم بهش ، اصلا به عشق تو یه نگاه و اینچیزا اعتقادی ندارم ولی نمیدونم چم شد
جالب اینجاست اومدم تشکر کنم ولی نمیدونم چرا هول شدم لحنم تند بود یجوری گفتم مرسی خودمم گرخیدم
دیروزم وسط کلاس متوجه شدم اونم داره نگاهم میکنه که چرخیدم یلحظه چشم تو چشم شدیم
من از این دخترایی نیستم که با حرکت یه پسر فکر کنم عاشقم شده یا فکر بدی کنم اونقدرم مورد دوستی و ازدواج هم داشتم ولی نخواستم هیچوقت باوجودی که همه چیشونو میدونستم اما واسه این بنده خدا نمیفهمم چم شده تو ۲۳ سالگی فکر کنم بالاخره دلم از یکی با همه وجود خوشش اومده بدون فکر به هیچیش
چون پروفایلاشو دیدم و یه جا سیگار دستش بود
من از سیگار متنفرم وقتی دیدم عکسو تا دو ساعت خنثی بودم و سعی میکردم فراموشش کنم ولی نتونستم
نمیدونم الان واقعا باید چیکار کنم چجوری منتظر بمونم یا رفتار کنم که بیاد جلو و بتونم بیشتر بشناسمش🥲یا چجوری بفهمم اونم حسی بهم داره یا نه
و قلبم هنوزم الان دهنمه و حس بدی دارم نسبت به خودم حس گناه دارم نمیدونم چرا خودمو سرزنش میکنم همش که نه نباید دختر از کسی خوشش بیاد
اینم بگم دوستام همه میگن از پسره سرم ولی خودم اینطور فکر نمیکنم در یه حدیم بنظرم