2733
2739
عنوان

عشق همسرم

81 بازدید | 10 پست
، این مطلب تو اینستگرام از خانمی که از همسرش دلگیر بود کپی شده. ﭼﻘـــــــﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺘﻦ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ... ﻣﻦ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﯾﻢ ! ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺑﯿﻨﻤﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻫﯿﭻ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﺯﻧﯿﻢ، ﺳﺮﺩ ﻭ ﺑﯽ ﺭﻭﺡ بخاطر بچه هایمان و حرف این و آن همدیگر را تحمل می کنیم و.... ﭼﻨﺪﯼ ﭘﯿﺶ همینجوری از خط جدیدم که تازه خریده بودم آن مطلع نبود ﯾﮏ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﭘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺩﺍﺩﻡ ... ﯾﮏ ﭘﺎﺳﺦ ﭘﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺩﺍﺩ .. ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﯽ ....... ﻭ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﭘﺎﺳﺨﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻡ ...... ﻭ ﺍﻭ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﭘﺎﺳﺨﻢ ﺭﺍ ﺩﺍﺩ ....... ﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ....... ﻭ ﺑﺎﺯ ﺍﻭ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ........ ﺍﺻﻼ ﻓﮑﺮ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺪ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﻣﯿﺰ ﺑﻠﺪ ﺍﺳﺖ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﺪ ........ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﻦ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺍﻧﺴﻮﯼ ﺧﻂ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺍﺳﺖ ... ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ... ﺍﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ ﺣﺘﯽ ﮔﻔﺖ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺟﺪﺍ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ... ﻣﺎ ﺍﺩﻣﻬﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ... ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻢ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﯾﻢ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺍﺯ ﻫﻢ ﻟﺒﺮﯾﺰ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ ... ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺩﻣﺎﻧﯿﻢ ﻫﻤﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ !!! عجب دنیای داریم ما .....!!!!
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731
من عاشق اون داستانم که روزی مردی مست ساعت ٢ نیمه شب وارد خونه میشه و نمیفهمه کجاست و دستش میخوره به گلدون عتیقه زنش و اون رو میشکونه و همون جا میوفته و خوابش میبره صبح که از خواب پا میشه میبینه تو تخت خوابیده و همسرش با یه سینی پر از مخلفات صبحانه میاد بالآی سرش خیلی تعجب میکنه میگه أزت خواهش میکنم بگو چرا از دست من ناراحت نیستی زنش بهش میگه دیشب که داشتم لباست رو از تنت در میاوردم تا لباس راحت و خوابت رو تنت کنم تو اون حالت بهم ضربه میزدی و میگفتی خانوم برو اون ور من زن دارم و همسرم رو خیلی دوس دارم لطفاً به من دست نزن
2740
👌👌مهارت زنانه👌👌 زن نمی دانست که چه بکند ؟ 😔 خلق و خوی شوهرش او را به تنگ آورده بود ، همیشه می گفت و می خندید ، با بچه ها خوش و بش می کرد ، ولی مدتی بود با کوچکترین مسئله عصبانی می شد و داد و فریاد می کرد !!! زن روزی به نزد راهبی رفت تا از او کمک بگیرد ، او در کوهستان زندگی می کرد ، زن از راهب معجونی خواست تا شاید چاره ای کارش شود ! راهب نگاهی به زن کرد و گفت : چاره ی کار تو در یک تار مو از سبیل ببر کوهستان است !. 🐆🐆🐆🐆 ببر کوهستان !! آن حیوان بسیار وحشی است !! و هر وقت تار مویی از سبیل ببر وحشی را آوردی برایت معجونی می سازم تا شوهرت با تو مهربان شود .... زن با ناامیدی به خانه اش برگشت . غذایی را آماده کرد و روانه ی کوهستان شد ، خود را به نزدیکی غار رساند ، از شدت ترس بدنش می لرزید اما مقاومت کرد .. آن شب ببر بیرون نیامد !. چندین شب به همین منوال گذشت هر شب چند گام به غار نزدیکتر می شد ، بلاخره ببر وحشی غرش کنان از غار بیرون آمد و ایستاد و به اطراف نگاه کرد !. هر شب که می گذشت آن ببر و زن چند گام به هم نزدیکتر می شدند .... چهار ماه طول کشید تا ببر به واسطه ی بوی غذا به زن نزدیک شد ، و آرام آرام شروع به خوردن کرد . مدتی گذشت .... طوری بود که ببر بر سر راه زن می ایستاد و منتظر می ماند زن خود را به ببر نزدیک تر میکرد و سر او را نوازش می کرد و به ملایمت به او غذا می داد ، 🐆🐆🐆 هیچ سرزنش و ملامتی در کار نبود هیچ عیب جویی ، ترس و وحشتی در میان نبود و بر خلاف دشواری و سختی راه هر شب آن زن برای ببر غذا می برد و سر او را در دامن خود می گذاشت ، دست نوازش بر مویش می کشید ....!!!! 👌بلاخره یک شب زن با ملایمت تار مویی از سبیل ببر کند ، و شادمان نزد آن راهب رفت .... فکر می کنید آن راهب چه کرد ؟؟؟ نگاهی به اطرافش کرد و آن تار مو را به داخل آتشی انداخت که در کنارش شعله ور بود .. زن ، هاج و واج نگاهی کرد در حالی که چشمانش داشت از حدقه بیرون می زد ماند که چه بگوید .😳 راهب با خونسردی رو به زن کرد و گفت : 👈آیا ”مرد تو " از آن ببر کوهستان بدتر است ؟؟ تو نیرویی داری که از وجود آن بی خبری !! 👌با صبر و حوصله ، عشق و محبت توانستی آن حیوان را رام کنی !!! مهار خشم شوهرت در دستان توست ،✋ پس محبت و عشق را به او ببخش و با حوصله و مدارا خشم و عصبانیت را از او دور ساز ..👌 دکترامیرعلی بابایی : ﺯﻧﺎﻥ ، ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ : - ﻣﻘﺎﻭﻡ ﺟﻠﻮﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؛ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯿﮑﻪ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﺩﻭﺍﻡ ﻧﻤﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ. - ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺯﻭﺩ ﺑﺎﻭﺭ ﺟﻠﻮﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؛ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻫﯿﭻ ﺩﺭﻭﻏﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ . - ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭ ﺟﻠﻮﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؛ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻫﯿﭻ ﺍﻫﺎﻧﺘﯽ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ. اما ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﻧﺪ : - ﺩﺭﻭﻍ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﻔﻬﻤﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻭﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ . - ﻣﺸﮑﻼﺗﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺍﻡ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ. - ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺗﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ. - ﺯﯾﺮﺍ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﻣﯽ ﻭﺭﺯﻧﺪ. ﺳﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﮕﯿﺮ .. . - ﺗﻤﺎﻡ ﺯﯾﺒﺎﯾﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ ﺑﺎﻧﻮ ..... . - ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ؟ ! - ﺍﯾﻦ، ﮐﻢ ﻣﻘﺎﻣﯽ ﻧﯿﺴﺖ. .... - ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﯽ ﻣﻨﺖ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﯽ. .. - ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺁﻏﻮﺷﺖ، ﺍﻣﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﻨﺰﻟﮕﺎﻩ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺑﺎﺷﺪ . .... - ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ. ... ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻫﯽ ﺳﻨﮕﯽ . . ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻓﺎﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﺖ ﺭﺍ .... . ﺗﻮ ! - ﻋﺎﺷﻖ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻮﯼ ... . ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺖ - ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ. .... - ﻭ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻨﺶ ﻣﺮﺩ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ. ..... - ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ .
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز