از وقتی ازدواج کردم به جای اینکه پیشرفت کنم پس رفت میکنم
شوهرم یه شب منو میخاد و تحویل میگیره یه شب بی دلیل محل نمیزاره بهم
ازش میپرسم اتفاقی افتادع میگ ن چرا بندالی
خسته شدم از این زندگی
هیچیمون نرمال نیست انگار فراریه از من
وقتیم ناراحتیامو میگم میگ دیگ عادی شده تو همیشه ازم ناراحتی
خسته شدم به خدا چرا منو نمیفهمه
چرا نمیفهمه از این مودی بودن رفتاراشه ک ناراحتم
میخام امروز دوتا گوشیمو خاموش کنم دیک هم حرف نزنم باهاش چون عقد هستیم و زیر یه سقف نرفتیم بیهبر میمونه ازم
ن اینکه برا جلب توجه باشه ن به خدا فقط انقدر این کارارو تکرار کرده ازش بریدم