2737
2734
عنوان

خاطرات دبیرستان😍

623 بازدید | 11 پست

بیاید از خاطرات دبیرستانمون بگیم.ب نظر من بهترین خاطرات همه ی دخترا تو دوران دبیرستانشون بوده.حالا از خودم شرو کنم..یادمه ی بار امتحان داشتیمو من هیچی نخونده بودم.روز امتحان میز آخر نشسته بودمو یکی از بچه های خرخون کلاس میز اول..فقط بهش گفتم برگشو یکم اینورتر بگیره ک منم ببینم😆

در دو چشم من نشین ای آنکه از من من تری...! حضرت مولانا
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



صبح زود بيدار ميشديم تا پاسى از روزبايد تو دبيرستان ميبوديم بعدشم تا پاسي از شب درس ميخونديم 🤓🧐🤓🧐باتشكراز از خودم تا پاسي ديگر🤓🤓🤓🤓😎😎😎

من😎😎👉🏻😎آری من😎از تكنولوژي خواهشمندم 🙏🏻سرعت پيشرفتشو با  سرعت جيب من 😎👉🏻😎هماهنگ كنه🤨🤨🤨🤨باتشكر😎🧐
2731

گفت حالا از میز آخر چیزیم مگه میشه دید😐گفتم آره..آقا ما تمام سوالا رو واو ب واو از رو دست این نوشتیم فقط ی سوال نیم نمره ای ننوشته بود ک از شانس خوبم من اونو میدونستم خودم😆امتحان تموم شدو وقتی دبیر برگه ها رو داد من 20 شده بودمو دوستم 19ونیم...آقا این دختر نشست ب گریه کردن ک چرا تو ک هیچی نخونده بودی همشو از رو دست من نوشتی 20 گرفتی من 19ونیم😂

در دو چشم من نشین ای آنکه از من من تری...! حضرت مولانا
2740

سرکلاس بودیم وصندلی عقبی داشت باتلفنش بادوست پسرش حرف میزد دبیرفکرکرد من دارم پچ پچ میکنم گفت میان ترمت وصفرردمیکنم اخه ناحق بود منم جلسه بعد ادامس گذاشتم روصندلیش وچادرش ادامسی شدودیگه اون چادر ونپوشید خدایاببخش

یادمه ی بار داشتم سر کلاس یواشکی کرانچی میخوردم...اونم تندو آتشین...بو کرانچی میومد تو کلاس😆بعد یهو ی کرانچی از اینا ک خیلی فلفل روشه برداشتم..چون زیرمیز بود نمیدیدم چی میخورم همین ک زاشتمش دهنم..دهنم سوخت😱یهو از جام بلند شدم فقط گفتم سوختم...دبیر گفت میدونم برو بشور😆😅

در دو چشم من نشین ای آنکه از من من تری...! حضرت مولانا
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687