دوساله با پارتنرم باهمیم
اوایل دیوانه وار عاشقش بودم میمردم براش
اون خیلی خیلی اذیت داشت برام
حتی باعث شد یه خودکشی ناموفق داشته باشم
تعهدی که میخواستم نداشت و یک بار با عشق قدیمیش بهم خیانت کرد که کلا دو هفته طول کشید و باز ما باهم اوکی شدیم
همه ی اینا مال ۵ ماه اول رابطست
من سرد بودن محدودیت و اینکه رسما میدونستم اونقد که من عاشقم اون نیست روتحمل میکردم
تا همین دوسه ماه پیش
اون خیلی عوض شده بیشتر برام وقت میزاره به خونوادش معرفیم کرده بیو گذاشته و هرکاری که قبلا نمیکرد و انجام میده واسم و انگاری که دوسم داره دیگه
ولی من نه دیگه عاشق نیستم دیگه ذوقی ندارم هنوز زنگ میزنه ذوق میکنم ها خوشحال میشم ولی خوشحالی و دوس داشتم فقط مال تایمیه که صحبت میکنیم یک ساعت نباشه هزار تا فکر میاد تو سرم که آره کات کنم و همش فکر میکنم مثلا برم با یکی دیگه و تو ذهنم خیانت میکنم
کات هم نمیتونم بکنم چون تا میخوام کات کنم حالم بد میشه گریه های شدید پشیمونی عذاب وجدان
چکار کنم آخه