2777
2789
عنوان

بچه مهندس چی میشه

| مشاهده متن کامل بحث + 215 بازدید | 25 پست
جدی؟من تو نت زدم خلاصشو خوندم چه کار خوبی کردهحالا قبل اومدن مژگان عاشق مرضیه شده بود یا بعدا عاشق م ...

قبلش یکم خوشش میاد ازش دیگه بعد اینکه مژگان میره خارج خاستگاری میکنه از مرضیه

و دوید و افتاد .اما بلند شد؛ باید می رسید!                       تا ایچه هم وا قین سِره اومایمَه‌ ‌ ‌   ‌یه جایی تو بچگیامون واسه آخرین بار رفتیم تو کوچه و با دوستامون بازی کردیم بدون اینکه بدونیم آخرین بار بوده...:) ما که تقصیری نداشتیم جز آرزو های بزرگ🖤  

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

قرار هست شروع بشه؟

اره بعد این فصل شروع میشه اونم

و دوید و افتاد .اما بلند شد؛ باید می رسید!                       تا ایچه هم وا قین سِره اومایمَه‌ ‌ ‌   ‌یه جایی تو بچگیامون واسه آخرین بار رفتیم تو کوچه و با دوستامون بازی کردیم بدون اینکه بدونیم آخرین بار بوده...:) ما که تقصیری نداشتیم جز آرزو های بزرگ🖤  

قبلش یکم خوشش میاد ازش دیگه بعد اینکه مژگان میره خارج خاستگاری میکنه از مرضیه

آهان فکر کردم در شرف خواستگاری بوده چون مسعود گفت وقتی همه چیز داشت خوب پیش میرفت مژگات سرو کلش پیداشد

دختر و پسر عزیزم جاده های زندگی برایتان هموار...

جدی؟من تو نت زدم خلاصشو خوندم چه کار خوبی کردهحالا قبل اومدن مژگان عاشق مرضیه شده بود یا بعدا عاشق م ...

وقتی توی ذهنش رفتار مرضیه و مژگان رو مقایسه می کنه

-‌کاش می‌شد اندوه را از پنجره بیرون ریخت.

آهان فکر کردم در شرف خواستگاری بوده چون مسعود گفت وقتی همه چیز داشت خوب پیش میرفت مژگات سرو کلش پیدا ...

نه منظور این بود جواد داشت کم کم مژگانو فراموش میکرد و به مرضیه علاقمند میشد

و دوید و افتاد .اما بلند شد؛ باید می رسید!                       تا ایچه هم وا قین سِره اومایمَه‌ ‌ ‌   ‌یه جایی تو بچگیامون واسه آخرین بار رفتیم تو کوچه و با دوستامون بازی کردیم بدون اینکه بدونیم آخرین بار بوده...:) ما که تقصیری نداشتیم جز آرزو های بزرگ🖤  

جدی؟من تو نت زدم خلاصشو خوندم چه کار خوبی کردهحالا قبل اومدن مژگان عاشق مرضیه شده بود یا بعدا عاشق م ...

والا تو یه سکانسی که مثلا داشت با مژگان و باباش تو هتل دعوا میکرد میگفت چرا وقتی اومدی که داشتم دلمو با یه دل دیگه پیوند میزدم یه همچین چیزی بنظرم مرضیه بود تو تولد رحیم خیای بهم نگاه میکردن کل کارکنان پرورشگاه هم فهمیده بودن

والا تو یه سکانسی که مثلا داشت با مژگان و باباش تو هتل دعوا میکرد میگفت چرا وقتی اومدی که داشتم دلمو ...

آفرین اون سکانسو دیدم

دختر و پسر عزیزم جاده های زندگی برایتان هموار...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز