2737
2739
چه عجب ملی جان
نگار جان کجایی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سمیرا جان منم با ملی جان موافقم

مامان رمینا انشالله عمل هسرت به سلامتی انحجام میشه توکلت به خدا باشه

این نوشته را شاید خونده باشید
اطلاعاتی که باید قبل از زلزله بدونیم
http://www.azut.blogfa.com/post-2694.aspx
چه عجب ملی جون دلم برات تنگ شده بود

مامان رومینا نگران نباش عزیزم ایشالله به سلامتی تموم میشه

سمیرا جون اتفاقا خیلی کار خوبی کردی
منم میخوام سامیار رو بذارم مهد
میشه بگی کجا میبریش ؟؟ و اینکه ثبت نام کردی یا ساعتی میبری
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



سلام.
مامان رومینا انشالله که به خیر و راحتی بگذره عزیزم.
سمیرا جون این سارایی که من دیدم انقدر اخلاقش خوبه و بچه ها رو دوست داره و انقدر مستقله فکر کنم مهد براش جای خوبی باشه. به نظر بیش از بحث آموزش حتما دقت کن که جایی که می ره اون مربی مستقیم سارا آدم خوبی باشه و دلسوز باشه و مهربون. چون اولین تصویر ذهنی بچه رو از بودن بدون خانواده می سازه.
من که هنوز تو فکرش نیستم. ملودی رو که دیدی چه جوریه. بدون من نمی مونه جایی. فعلا باید به همین خانه بازی و کلاس اکتفا کنم که درست بشه و یه کم مستقل بشه
ملی این طرفا! بیشتر دوسمون داشته باش. ولی این یکی از ویژگی های دو سالگی هست، ترجیح یک والد به دیگری. اینو توی کتاب کلید رفتار با دو ساله ها خوندم. بیشتر بچه های دو ساله این انتخاب رو می کنن بین کسایی که مراقب اصلیشون هستن و این هم مقطعی هست. اونجا نوشته والد دیگه هم باید در کنا اون انتخاب شده قرار بگیره و خودش رو حذف نکنه.
2742
مرجان مبارک باشه استقلال جدید سمر خانوم. عروسش کنی! در مورد خانه بازی پرسیده بودی آره خوب بود. اونجا فرقش با این که تو اکباتانه اینه که مامانا باید دم در بشینن و نمی تونن تو برن . البته بچه رو می بینی و اونم می تونه بیاد و تو رو ببینه. ملودی هی می اومد یه سر به من می زد، که یه بارش مربیه بغلش کرده بود که مثلا نیاد و اونم زده بود زیر گریه. چون کلا به این که کسی یهو بغلش کنه یا بگیردش حتی با مهربونی حساسیت داره. بعدش دیگه خیلی نموند و گفت بریم خونه.
ولی سارا جون خیلی اجتماعی و خوب بود. حالا یه بار که می تونستی با هم بریم.
دو روزه گوشیم خرابه و دادم تعمیر . احتمالش هم هست همه شماره هام پریده باشه. اگر اینطوری شد می گم که برام شمارتونو بزارید دوباره.
بجه ها ممنون از اینکه دلگرمم کردین،
آسیه جون مربی کلاسشون خیلی خوله ولی از رفتار و برخورد مدیر مهد با خودم تو این دو روز خیلی خوشم نیومده،
مثلاً دیروز که روز اول بود بهم گفت چون سارا هنوز به موندن تو یه کلاس عادت نکرده وهمش میاد بیرون فعلاً از ساعت ١١به بعد بیارش که ساعت آموزش اصلی بچه ها تموم شده باشه و مربیش بتونه مراقب سارا باشه که شیطونی میکنه و میاد بیرون(کلاس اونا رده سنی ٢-٤ ساله)منم قبول کردم٠امروز یه ربع به ١١ بردمش و گفتم ١٢:٣٠ میام دنبالش،بگذریم که چون بار اول بود این طوری ازش جدا میشدم حال خودم خیلی بد بود ولی اومدم خونه یه کم سر خودمو با کار گرم کردم که یهو رأس ١٢تلفن زنگ مورد یهو مدیره گفت سلام،ساعت ١٢ست،نمیای سارا رو ببری،گفتم ولی قرار بود نیم ساعت دیگه بیام،اونم گفت نه دیگه بیا،ناهارشم خورده،خلاصه با استرس رفتم،فکر کردم شاید سارا بهونه گرفته،اونجا که رسیدم دیدم أولاً سارا تازه غذاش تموم شده و مدیره نذاشته چند دقیقه بگذره بعد زنگ بزنه دوماً که از مربیش پرسیدم سارا بهونه گرفت گفت نه ماشاالله اجتماعیه با همه بازی میکنه و انرژیش زیاده،گفتم پس چرا خانم فلانی زنگ زده که بیا ببرش،دیدم اونم شوکه شد و گفت نمیدونم شاید فکر کرده ممکنه بچه خسته شده باشه(معلوم بود که داره رفتاراونو توجیه میکنه)بیچاره سارا تازه داشت از بودن تو اون محیط لذت می برد و با گریه آوردمش.میترسم رفتار مدیره سارا رو زده کنه،با اینکه مهدش خیلی تمیزه و مربیش عالیه ولی دودل شدم،سارا که اونجا رو دوست داره اونام که پولشونو میگیرن،نمیفهمم دلیل این کار مدیره چی بود!!!!تازه دیروز به مربیه گفتم سارا هنوز پوشک داره گفت مشکلی نداره تازه داشتیم بچه ای رو که اینجا از پوشک هم گرفتیمش ولی بعدش مدیره گفت نه چون شما خانه داری اگه نیاز به تعویض باشه بهتون زنگ میزنیم که بیاین خودتون عوضش کنین!!!!!!!میگفت ما فقط پوشک بچه هایی رو عوض میکنیم که مادر شاغل باشه و حکم کارگزینی باید برامون بیاره(شاید فکر کرده که بعداً نیام الکی بگم رفتم سر کار)
حالا خودش گفته از فردا ١١-٢ سارا رو ببرم،قراره سارا رو ببرم ولی اگه دوباره الکی زود زنگ زد که بیا ببرش یا بهونه تازه ای آورد دیگه نبرمش،شما جای من بودین چی کار میکردین؟من خیلی سخت میگیرم و حساسم یا رفتار اون منطقی نبوده؟ببخشید که طولانی شد ولی نظرتون برام مهمه
سرم شلوغه خیلی معذرت میخوام که به پانی جون و رویا جون زنگ نزدم و معذرت میخوام که پست ها رو نخوندم
یکی از جاهایی که مصاحبه دادم گفت از هفته ی بعد شنبه بیا یکیشون هم قراره فردا برم ببنم در مورد حقوق به توافق میرسیم خلاضه یکیشو انتخاب کنم
از دیروز 6 تا مهد سر زدیم با برسام دیروز خیلی شوق و ذوق داشت همش میگفت مهد دوست دارم هر روز بریم مهد همه ی مهد ها هم میگفتن مطمئن باش مشکلی با برسام نخواهیم داشت بچه اجتماعیه
امروز یکیشو انتخاب کردم و گذاشتمش نیم ساعت بعد که رفتم دیدم داره گریه کرده اعصابم خیلی خورده از همه بد تر اینکه همش از موقع میگه مهد نه نی نی ادی گودیه بچه بی ادب!
2740
سمیرا جون سارا خوشگلم با چه رده سنی تو یه کلاسن؟ من اکثر جاهایی که میرفتم 6 ماهه تا 2-2.5 سال یه جا بودن فقط یه جا بود که نیمه دوم 89 و نیمه اول اسفند کلاس جدا داشت که فردا میخوام ببرمش اونجا
فریناز جون این مهدی که سارا رو بردم زیر ٢ سال قبول نمی کنه و کلاس سارا اینا ٢-٤ ساله ها هستن

ملی راستش مهدای پونک رو نمیشناسم،مهدای سمت خودمون رو هم از دوستام تو کلاس ورزشی که میرم پرس و جو کردم ولی واقعاً کار خیلییییییییییییییی سختیه پیدا کردن مهد خوب و مطمئن
ملی جان وفرینازجون تو همین سایت میتونیر برای پیدا کردن مهد از مامانای ساکن پونک کمک بگیری
سمیرا جان به نطر منم مدیر مهد ادم عجیبیه
من یه بار محمدایین رو برای اشنایی به یه مهد نزدیکمون بردم
هدش عالی نبود ولی حس بدی هم نسبت به اونجا نداشتم
از یه چیزش که بیشتر از همه خوشم اومد این بود که نطر مربیها این بود که به بچه ها نباید سخت بگیرن حتما تو کلاس باشن
مدیر مهد میگفت خیلی از بچه ها روزای اول میان تو دفتر من و منم میزارم راحت باشن
یه استخر توپ هم داشت که آیین همش اونجا بود و میخاستم بکشونمش بهکلاس تا با بچه ها اشنا بشه مربیها میگفتن بزار هرجور راحته

خیلی دلم میخاد بزارمش مهد اما به دلایلی هنوز موفق نشدم
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687