ببین من هم عقد بودم شرایط هیچ کاری رو نداشتیم یعنی حق نداشتیم تو یه اتاق تنها بمونیم🥴
و تا عروسی هم رابطه نداشتیم
ولی شوهر من به هر بهونه ای اگه من دور مینشستم خودش میومد بغل من مینشست
همیشه حواسش به من بود ینی یه جفت کفش میخرید میگفت بپوش میخوام تو پاهات ببینمش لباسو بپوش میخوام ببینم
توی متاهلی خب چیز عادیه یکم توجه ها کم بشه ولی توی نامزدی غیر معموله
یه دلیل دیگم هست فکرش زیاده بخاطر شرایط مالی
آقایون وقتی شرایط مالیشون خوب نباشه شرایط روحیشونم خراب میشه
به به چه عاااااااالی
ایشون هم همینطور هست در جمع
مخصوصا خانواده خودشون
توجه و... داره
اما امروز و ۲ /۳ بار بخاطر ایشون لباس پوشیدم
توجه نکرده
بعد پشیمون و عذرخواهی و اینا که من نیازی ندارم به عذرخواهی ایشون
مخصوصا ما
هردو دانشجوییم
شرایط درسی همسرم سخته
ما جدی هیییییچ مالی نداریم بخواهیم مشکل مالی داشته باشیم
خییییییلی در عذابیم
حسرت خیلی چیزا که خیلی عروس ها دارند تو دلمه
من ۹۹ درصد نداشتم
اما خب
صبر میکنم و شکر خدا
من نامزد بودم هر وقت که تنها میشدیم همسرم التش همیشه در حالت نعوظ بود
البته که ما مشکل مالی نداشتیم و همسرم شغلش خوب بود
اسی تا حالا با هم رابطه داشتین؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
