ی دوست روانی داشتم بخاطر اینکه باهاش کات کردم گفت تو مادرت.... فلان کارس..... خودت فلان کاره ای بعدش زد تو دهنم
بعدشم الکی ب مامان بزرگش گفته من تهدید کردم عکساشو پخش کنم و من از دستش اتو خیلی داشتم چون همش چتای زشتشو با دوس پسرش میفرستاد میترسید پخش کنم مادر بزرگش سر من داد میزد میگفت چرا میخوای با صدای بلند همه داشتن نگاه میکردن عکساشو پخش کنی من قسم و ایه ک من همچین کاری نمیکنم مادر بزرگه سرم داد میزد میخواست اصلا منو بزنه منو تهدید کرد باید گوشیتو بیاری تو پارک همه عکسایی ک فرستادم و پلک کنی وگرنه پلیس میارم دم خونتون جیغ و داد راه میندارم میگفت پارتی دارم من بدبخت رفتم و جلو خودش پاک کردم بازم مادر بزرگه میگفت شب میام تو کوچتون ابروتو میبرم من گفتم بیخود کردی بعد دختره زد تو دهنم ک چرا ب مامان بزرگم بی احترامی میکنی
بعدشم بهم گفت حروم... زاده و مادر... گفت تو مادرت
نگید شکایت کن اینا روانی و سلیطه ان بلا سرم میارن
بهم میگفت شما پولاتونو مامانت از اون.... راه در میارن
در صورتی ک ما اینقدر خانوادا ابرو دار و معتقدی هستم همه سرمون قسم میخورن شاید بگید چرا کاری نکردم چون اونجا پر اشنا بود اینا خیلی روانی ان و یکاری دستم میدادن دوستمم اونجا بود همش داشت میانجیگری میکرد
روانی ان بخدا
بعد خانوادگی اینجوری روانی ان و این به همه فحش ناموسی میزنه
نگید چرا تو و دوستت ماست وایستادید اینا بشدت خطرناکن و میومدن ی کاری میکردن ادرس خونمونم بلد بودن