می دوساله به لب های یار من نرسد
گل پیاده به گرد سوار من نرسد
چه ها نوشته ام از بیخودی به نامه ی شوق
خدا کند که به دست نگارِ من نرسد
دلم، همیشه از آن، همچو بید میلرزد
که چَشم زخم خزان بر بهارِ من نرسد
حدیث شوق به مکتوب تا به چند سلیم
نویسم و به فراموشکار من نرسد
یادم نمیکنی و ز یادم نمیروی
یادت بخیر یار فراموشکار من
*خیلی دوس دارم این شعرو