من سوتی خیلی انجام دادم
ولی از بین هزارتا سوتی یکیش این بود:
رفته بودم توی یه بوتیک از شانسم فروشنده پسر جوون بود
قرار شد بره برام از انبار شلوار بیاره
منم گفتم برم تو آینه خودمو درست کنم تا زمانی که بیاد
خلاصه همینجور که داشتم خودمو درست میکردم یهو از ماتریکس خارج شدم لبامو غنچه کردم یه ابرومم دادم بالا و سینه کفتری جلو آینه🤣یهو دیدم پشت سرمه داره میبینه و پشماش ریخته🤣
خلاصه بجا اینکه عادی رفتار کنم مثل این عقب مونده ها مثل پنگوعن میدوویدم و فرار کردم🥲🥲🥲🤣🤣💔💔
😂😂
باید عین رمانا عاشقت میشد 😂
شاید فکر کنین تو آیینه خیلی کیوت و دلبری بودم ولی باید بگم کیومرث بودم:)))
🤣🤣🤣🤣
🤣🤣🤣
با یه پسری اشنا شده بودم چند باری میرفتیم بیرون
یه بار من خواستم کتاب بگیرم
دم صندوق اون حساب کرد
منم خواستم بگم اگه میدونستم تو حساب میکنی خرید نمیکردم
گفتم اگه میدونستم تو حساب میکنی بیشتر خرید میکردم
اغا اینم بگم یه روز داشتم طبق معمول میرفتم تو یه بوتیک
در شیشه بود
بعد شیشه خیلی شفاف بود میخواستم برم داخل نمیدونستم شیشست یهو محکم خوردم به شیشه که لرزید🤣💔💔
بعد مامانمم اثرار داشت که عیب نداره و باید حتتمااا برم داخل لباساش آف خورده🤣🤣💔💔💔
الان سی سالم و متاهل ام
سیزده یا چهارده سالم که بود یادمه ماه محرم با مامانم رفته بودیم خونه یکی از دوستاش شب هم بود روضه امام حسین
برقا رو خاموش کرده بودن خانم جلسه گفت چندتا اهل دل بیان وسط برای سینه زنی هیچوقت یادم نمیره جوری منو جو برداشت رفتم وسط میپریدم هوا سینه میزدم خانم جلسه ای هم مدام میگفت جااااااانم جانم
دیگه برای اینکه بیشتر دیده بشم چون برقا خاموش بود دو متر پریدم هوا خودمو زدم زمین مانتومو پاره کردم با تیشرت سینه میزدم😂😂😂😂😂خدایی نمیدونم بازم چی بود ولی معروف شده بودم هروقت سینه زنی بود مامانم میزد تو صورت خودش میگفت جان محمد نری وسط ابروم میره 😂😂😂😂😂😂
این برای خودم نیست یه بار دانش اموز بودیم یه سخنران اورده بودن بعد یکی از بچه ها شروع کرد مسخره کردنش و چرت و پرت گفتن ما هی چشم و ابرو براش اومدیم که دایی اون یکی دوستمون هس ؛ ببند
اون انگار نه انگار با قدرت ادامه میداد اخر دوستمون گف داییم هس این مقاومت میکرد میگف نه شوخی میکنید😑😐ادامه میداد دیگه به زور بهش فهموندیم بابا داییشه تازه فهمید چه گندی زده حالا هی ماست مالی میکرد بدتر میکرد اخر یه چن وقتی جلوی دوستمون افتابی نمیشد طول کشید تا روابطشون خوب شد
