مثلا مامانم اصلا دوست ندارم کار کنه و حاضرم بمیرم ولی اون نره تو آشپزخونه تو گرما
یا مثلا وقتی یه مکالمه ای دارم همیشه من سعی دارم حرف رو ادامه بدم
یا همین الان به فکر تنهایی مامانمم که خانوادش در حقش بدی کزدن و دوستای کمی هم داره و بیرون نمیره
گاهی میگم ببین تو مسئول همه چیز نیستی همه آدما عقل دارن
بذار اون مکالمه رو ادامه بده تو مسئول نیستی
چه کار کنممممم؟