ببین ناراحتی خالی به چه درد اون بی زبون میخوره؟خداشاهده نمی خوام بهت دروغ بگم اما خیلییییی از آهش بترس
من داداشم ی بار از ترسش سنگ پرت میکنه که گربه ازش دور بشه نگو میخواسته رد بشه بره پیش بچه هاش و داداشم روی پشت بوم میخوابید تابستون قدیما
به جان بچه هام تا چند سال بلایی سرش اومد نگم برات خودش شک نداشت عاقبت سنگ زدنش بود
و بازم خدا رو شاهد میگیرم یکی گربه رو سوزوند یکی دو سال شایدم کمتر بعدش با زنش ب مشکل خوردن زنش با ی چیزی ک نمیگم مرده رو سوزونده بود تا ابد روی دست و صورتش جای سوختگیش موند