امروژ عصبی شدم مادر شوهرم ک زنگ زد
گفتم من دوس ندارم شثهرم و زندگبم درگیر مساعل و مشکلات شما باشه
میشه لطف کنین به شوهرتون بگین به کسی ک باهاش طرف حسابه زنگی بزنه و بگه به پسرم تماس نگیر .
من نمیخام به خاطر مشکلات شما ما زندگبمون خراب بشه
اگر اتفاقی برای شوهرم بیوفته از چشم شما میبینم
مادرشوهرم خیلی گستاخانه گفت وااااا به ما چ
گفتم تا قبل از اینکه شوهر شما دستگیر بشه این آقا شماره ی همسرمو نداشت الان تا مشکل شما اومده مدام رو گوشیش زنگ میزنه تا کار پدرشو سر پسرش جبران گنه .
و من اگه این یارو به زنگ زدنش ادامه داد خودم باهاش تماس میگیرم
یه لحظه ترسید و گفت نننننن
این کارا زنونس ما دخالت نکنیم
گفتم عزیزم شاید شما کارای شوهرت عادی شده باشه برات
ولی من ۱ ساله عقد کردم و عادی نیست این چیزا .
ترو خدا بگید چیکار کنم تو بدبختی گیر کردم .
مهریمم زمینش به نامم نیست ک جدا بشم پشتوانه ای داشته باشم اسمی مالمه ولی محضر و سندی ن
شوهرمم سر عقل نمیاد
باباشم فوقالعاده ککه کار و د.ز.د هست