سه کوچه اونور تر بود صد بار گفتم پیاده برو
بابام مجبورم کرد تصادف کنم دوبار نزدیک بود تصادف کنم از بس اعصابم خورد بود و سری رانندگی کردم تپش قلب داشتم
هرکاری میکنم اسکرین شات ها نمیان
هرچند تاپیکای قبلی هست اونک نوشتم هوس پفک و اینا کردم برو اخرش بخون ببین چی نوشته برام امروز کاملا یهویی
حتی منظور بعضی کلمه هاش رو نمیفهمم چیه