والاااااا
انقد رفت اومد دروکوبید و بیشخصیت بازی درآورد
اااایش
میرفت پشت در وامیستاد مدادم با اشاره به همسرم میگفت تو بیا بیرون🤭😆
همسرمم برا بار اول بود رفته بودم خونه اشون از سرکار اومد دید اونجام باخانوادم و مهمونا ی که دعوت خودمون بودیم رفته بودیم
اون از سر کار برگشتنی ۱۰کیلو مرغ گرفته بود جعبه مرغا بزرگ بود از ماشین که آورد پایین جلو دیدشو گرفته بود
من روتراس واساده بودم یهو منو دید گفت عهههههه شما اینجایی چشاش👈🏻 😍دهنش👈🏻🤤
مامانش👈🏻🤯😤
من👈🏻🥰😚
خلاصه اون روز اولین روزی بود که باهم گذراندیم
گونه ی چپمو بوسید گفت بیا پیشم من دوش بگیرم بعد برم باهم صحبت کنیم 😈میخواست سرمنوگول بزنه😆
خوشگذشت خیلی خوشگذشت