لباس ارغوانی تو را سپید کردند
دلم را از غم و اندوه مشکین کردند
به یک باره بگفتند آن فلانی
دلش را برده و رفته ز دنیا
ز دنیایی که من دنیایش بودم
ز آن مهری که من بالاش بودم
نمیدانم چه شد
خندهایم عصبی
گریه هایم پر درد
اشک هایم شد سرد
آنها شدند بی رحم
آری تو رفتی و من
در این وادی غریب ماندم جانم 🥺💔