من وقتی ۱۵ سالم بود به زور مامانم شوهرم داد و پای عقد نشوند منو
(ولی الان انصافا هم نامزدم پسر خوبیه هم فاصله سنیمون کمه و خدا روشکر ازش راضیم)
و نامزدم اولین خاستگارم بود که اومده بود...
مامانم میگه یه پسری بود ۳۰سالش بود اومده بود خاستگاری من
اون موقع مامانم افسردگی داشت
به خالم گفته بود اگه اون پسره بیاد خاستگاری زهرا من زهرا رو بهش میدم
تا با زهرا سرگرم شم حالم خوب شه😐
بعدا نمیدونم چجوری شده بود که دیگه منو به اون پسره نداد گفت سنش زیاده به هم دیگه نمیخورین
یا چند تا پسرای دیگه هم بودن اومده بودن خاستگاری من که ۳۱ سالشون بود میخاست منو بده ولی منصرف شده بود
الان بعضی وقتا ناراحت میشم میگم اگه به اون پسرای بزرگتر منو میداد چی؟
اگه منو به همون پسرای سن بالا میداد چی؟
بعضی وقتا فک میکنم فقط خدا منو نجات داده
نظر شما چیه؟
طبیعی هست بترسم؟ وقتی میگم نکنه منو به اونا میداد؟