چون باعث اذیتی اون توی خونه تو تنها نیست توی خونه خودشه شاید زود تر از توهم اونجا بوده و تو وقتی میبینیش فرارش میدی از خونش فقط میتونی با بسمالله یک روز دورش کنی هر وقتم میبینیش تکرارش کنی دنبال راهی میگرده بدون دیده شدن یا اینکه متوجه حضورش بشی اذیتت کنه
مثلا یکی به اسم محبوبه توی اقوام ما بود آنقدر ترسید رفت پیش دعا نویس گفت خونت قدیمیه جدید کنی درست میشه این روزا شوهرش بنایی میکرد شبا میگفتن از خونش صدای گریه میاد تا اینکه خونه کامل شد و تمیز ولی محبوب خانم توی یک ماه دو تا از بچه هاش مردن اونم به دو شکل مختلف یکیش رفته قد بلندی کنه قاشق برداره چاقو بزرگ از بالا میفته تو سرش
یکی هم میره از پنجره نگاه کنه پرت میشه پایین
بعد پیش یه دعا نویس میره میگه سگ ببر رو پشت بومت ببند بزار سگو بکشن برن اونام دل و جیگر سگ و در آورده بودن