چرا بیدارین💖

ویروس گوارشی گرفتم سه روز معدم سنگین و درد دارم هر چی هم دارو میخورم بهتر نشدم الآنم از درد بلند شدم

من از دوران دانشگاه دوست صمیمی داشتم که الان ۸ ساله با هم دوستیم از پارسال ما رفت و آمد خانوادگیمونو با همدیگه شروع کردیم من می‌رفتم خونه اون با شوهرم اون با شوهرش و دوتا بچه‌هاش میومد خونه ما 

اون دوتا بچه داره که بچه بزرگش حدوداً ۱۹ ۲۰ ساله است ولی من بچه ندارم تا دقیقاً دو سه ماه پیش که یه روز شوهرش به من زنگ زد و خب من فکر کردم کار واجبی باهام داره وقتی که جواب دادم یه ذره طفره رفت و بعدش برگشت گفت من از تو خیلی خوشم میاد و فلان 

از اون روز به بعد من باهاش قطع ارتباط کردم و دیگه رفت و آمد نکردم دوستم هی یکی دوبار زنگ زد و من گفتم بابت یه موضوعی ناراحتم و اینا و غیر مستقیم گفتم یه مرد متاهلی به منی که متاهلم یه پیشنهاد بی‌شرمانه‌ای داده 

و حالا دقیقاً ۱۰ روزه که دوست من یه شکایی کرده و به دوست مشترکمون زنگ زده و گفته من احساس می‌کنم که شوهر خودمه که با این زنگ زده و بهش پیشنهاد داده 

ظاهرا حالش خیلی بده و فشار عصبی خیلی زیادی روشه و داره میره پیش دکتر روانپزشک و قرص می‌خوره 

نمی‌دونم باید چیکار کنم درست‌ترین کار همین قطع رابطه کردن ولی همش می‌ترسم خدایی نکرده یه وقت بلایی سرش میاد و ناخودآگاه من مقصر همه چیز باشم

خدا قسمتت بکنه

آره بوی خوبی میده❤

خیلیی عذابه

منم فقط یه بچه ببینم وسوسه میشم ولی عمل نمیکنم😆میترسم

اصلا دوست ندارم بچه بیاد تو زندگیمون بین منو شوهرم حالا تازه شوهرم اون بچه ارو دوست داشته باشه از حسودی دق میکنم🤣

خیلیییی🥲🥲

مرسی

تا اینجا ک آروم نبوده وروجک😂😂😂از این ب بعدش توکل ب خدا

خوب کاری میکنی

از زندگی دونفره نهایت لذت رو ببرین😉😂

خوش

خوابم نمیاد فکرم درگیره

من به شوهرم اصلاً نگفتم این به من زنگ زده فقط گفتم چون بد نگاه می‌کنه من دیگه صلاح نمی‌دونم باهاش رفت و آمد بکنیم هی شوهرم دو سه دفعه پرسید بهت زنگ زده چیزی گفته گفتم نه نگفتم که آخرش گفت اگر بفهمم بهت زنگ زده و بهت چیزی گفتم مطمئن باش میرم آتیشش می‌زنم منم دلم برای این دوستم خیلی می‌سوزه خیلی هم خودش زن خوبیه ولی نمی‌تونم باهاش رفت و آمد بکنم از یه طرف چون دیگه به شوهرم قضیه رو گفتم و از طرف دیگه خود این دوستم و دختر بزرگش هم شک کردن به این قضیه الان دیگه واقعاً راهی برای برگشت و رفت و آمد کردن باهاش ندارم 

به خاطر حفظ زندگیمم که شده نباید باهاش رفت و آمد بکنم ولی از یه طرف دیگه همش می‌ترسم میگم اگه خدایی نکرده بلایی سرش بیاد چیکار بکنم من

اره همین تصمیم گرفتم تا۶ سال آینده بعدش ببینم چی میشه

تازه ۶ ماه عروسی کردم دوسال عقد بودم ۴ سالم دوست احساس میکنم وقت بچه اوردنع😆😆😆

همسرم از نی نی خوشش نمیاد حرفشم بگم هزار تا بهونه میاره میکنه نه اگه هم بیاریم چند سال بعد اونم یدونه