من شهرستانی بودم اومدم تهران شوهرمم اصالتا اونجایی بوده ۳۰ ساله اومدن تهران ینی از بچگیش
ما رفته بودیم خونه مامانم اینا اونجا من عکس گرفتم از خودم و شوهرم استوری کردم شکلکم گذاشتم رو قیافم از شوهرم هاید کردم
من تو شهرستان چادر نمیپوشم چون با ماشین میرم میام همه جا مانتو تا یکممونده به زانو میپوشم ن خیلی کوتاه
الان بیرون بود اومده میگ داداشاممیگفتن مردم میگن ن از شوهرش ک استوریای مذهبی میذاره ن از زنش ک تو داهات با مانتوعع
اون فک میکنه منو موقع سوار شدن داخل ماشین دیدن ک حرف دراوردن اومده دعوا و داد و بیداد ک صددفعه گفتم چادر بپوش بلند بپوش
من میگم پس دوستام تو داهات همه عکسشونو میذارن پشت اونا حرف نمیزنن میگ من چیکار ب مردم دارم😔😔
چ غلطی کردم استوری گذاشتم همه هم زن و اشنا بودن فالورام از حسودی ب شوهراشونم نشون دادن عنترا ک شوهراشون همه جا رو پر کردن دیگ مجبورم میکنه چادر بپوشم
فقط حرف مردم و آبرو براش مهمه