انقدر حالم بده که خدا میدونه ...خدا از خالم و پسرش نگذره..........
پسرخالم 10 ساله ازدواج کرده.یه زن به تمام معنا زیبا و باسلیقه و مهربان داره.پسرخالم کلا تابع حرف مادرشه.مادرش ازش خواسته بچه سومم بیارن خانمش گفته نه خالمممم با پسرش دست به یکی کردن یه هفته پیش رفتن خاستگاری یه دختر سن بالا اونا هم جواب مثبت دادن دیروز صبح هم عقد کردند.....بخدا دارم می نویسم از استرس دستام میلرزه.
دیشب خالم زن دومه رو برده دم خونه پسر خالم گفته بفرما اینم خونه جدیدت ....زن اوله انقدر جیع کشید بیهوش شد الانم خونه مادرشه...خدا از خالم نگذره داره به مردا ی ما چیا یاد میده.......
اسمش آدم است اما تو باور نکنگاهی کاری می کند که از پس هیچ گرگی بر نمی آید ..!
من در عجبم اون زن دوم حالا چجور راضی شده بیاد بره تو خونه هووش یا رو تخت اون بخوابه حداقل خونه جدا میخواست این دیگه کمبود داشته یا چقدر شیطانه که میخواد دل اون زن اول رو بسوزونه
هر لحظه هر کاری که میکنیم هر حرفی که میزنیم اگر خدا رو در نظر بگیریم اشتباه نمیکنیم. #فقط خدا#