شوهر من بامن بوکس کار میکنه، دوستم میگفت میشه بهش بگی به منم بیاد یاد بده؟
یه بار داشتم میرفتم دانشگاه تو حال خودم بودم حسابی تو فکر بودم۰ ظاهرم هم مثل همیشه یهو دیدم یکی صدا میکنه۰ دیدم یه مرتیکه کوتوله بدقواره بدریخت افتاده دنبالم هی میگفت چند??? شوکه شدم اصلن. به ندرت پیش اومده کسی جرات کنه مزاحمم بشه چه برسه۰۰۰😓😓 کصافتتتتتتت۰ قدمامو تند برداشتم رفتم داخل دانشگاه۰ ولی کاش یکی میخوابوندم تو گوشت مردک هرزه😈😈
من سرکار که بودم با اینکه
حجابم خوبه و آرایشی نیستم
خیلللللی از پسرا مجرد متاهل پیشنهاد دوستی میدادن😨
جوون پیر
از جنس مردا دیگه بدم اومد😦😦
مادر شوهرم بهم عملاً گفت اجاقم كوره جلو همه اونم 😑
یه جایی میرفتم کلاس خیلی خودمونی بودیم یه روز بهم کیسه ی مشکی داد گفت امروز نوبت شماست آشغالا رو جمع کنید نکردم و دیگه نرفتم
رفته بودیم واسه کار اموزی بانک
رئیس بانک گفت بهم ورزشکاری؟؟
گفتم عاره تکواندوو اونم گفت: اوه اوه پس اصلا نمیشه نزدیکت بشیم
بعدش من یه ابر و بالا یکی پایین بهش نگاه کردم
اونم زودی گفت میای بریم یه دوری با ماشین بزنیم
یعنی از رئیس بانک دیگه انتظار نداشتم
یه پیشنهاد فوق العاده بد داشتم که تن و بدنم میلرزه هنوز وقتی بهش فک میکنم 😭😭😭😭
ي بار من تو نوبت بودم شمارم خيلي عقب بود رئيس بانكه درنهايت هيزي صدام زد تشريف بياريد داخل كارتونو انجام بدم
شمارمم ك داده بودم براي فعال شدن پيامك واريز
تا فردا شبش ميگفت ي فرصت اشنايي بدين ب من
جنس مذكر تو همه پستا فعالن ماشالا
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
