2737
2739
عنوان

مامانای گل شهریور و مهر 97 بیاین اینجا باهم باشیم

| مشاهده متن کامل بحث + 349197 بازدید | 40786 پست
اینم حبه ی انگور من ...

خدا برای همه‌مون نگهش داره شیرین‌عسل رو 😘😘😘 از چشماش مشخصه خیلی شبیه پسر من خودمختاره! پسر من که احساس می‌کنه پادشاهی رییس‌جمهوری چیزیه و من و باباش و کل فامیل هم خدم و حشمش هستیم!😄😄


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خوبیش اینه ک از سرطان روده و معده و مری و رحم و بقیه کوفت و زهرمارها بهتره 😕لااقل زیر پوستمه و خودم ...

آیلین جون هروقت حرف به دل‌تون اومد بیایید این‌جا حرف بزنید، ما فقط همدیگه رو داریم. 😘😘😘 انشالا این دوره به خیر و سلامتی می‌گذره جان دلم.

2728
خدا برای همه‌مون نگهش داره شیرین‌عسل رو 😘😘😘 از چشماش مشخصه خیلی شبیه پسر من خودمختاره! پسر م ...

جانا سخن از دل ما میگویی ....

به طرز وحشت آوری باهوشه و همه کاراش خیلی زودتر از سنش ... من و دخترخاله ام با فاصله ی دوماه زایمان کردیم و کوچولوی فندوقی و شیرنش دوماه بزرگتر از رایان هست ... من دیگه تقریبا همه چیز بچه داری فراموشم شده بود بعد کارن ... خیلی چیزا رو ازش میپرسیدم ... بعد میدیدم که اا .. این کاراییکه مایا میکنه رو رایان یک ماه بیشتره که انجام میده ... البته کلا مقایسه هیچ بشری با کس دیگه کار خوبی نیست ولی هوش سرشارش گاهی مارو به وحشت میندازه و امیدواریم بتونیم به سمت درستی و راستی متمرکزش کنیم ... خدا همه ی کوچولوهای جهان رو در پناه خودش حفظ کنه الهی 

آیلین جونم ... برات به اندازه ی دونه های بارون امشب زیر بارون برای آرامش تن و روحت دعا کردم ... واسه ...

عزیزم خیلی ممنونم 😢😢😢😢😢

بخدا میخام سعی کنم خوب باشم ریلکس باشم ولی نمیشه باورت میشه روز ب روز دارم با چشم بزرگتر شدنشو میبینم همین الان دستشویی بودم چک کردم دیدم نسبت ب یکی دوروز قبل بازم بزرگ شده😳😳آخه لعنتی اینهمه سرعت رشدت برای چیه تپش قلب گرفتم قفسه سینم دردگرفته کاش حداقل دیگه بزرگتر ازین نمیشد😢

خودمو آماده کردم برای شیمی درمانی پرتودرمانی 

یکشنبه نوبت عمل برای نمونه برداری دارم یعنی میشه جوابش خوب باشه نهههههههه امید الکیه الان ک دارم مینویسم همینجور داره درد میگیره میفهمم بزرگتر شدنشو داره استخونمو میمکه خودشه همون دردای ده سال پیشه😢باید آماده بشم برای روزای سخت

21 اسفند هم عروسی برادرشوهره😔دلم میسوزه برای خودم برای شوهرم برای طفل معصومم

خدا حواسش بهم نبود پنج سال شوهرم نذرو نیاز کرد دعامیکرد برای سلامتیم بابام همیشه ک میدیدم ی چیزایی میخونه و فوت میکنه سمتم😢چرا مگه من چ گناهی کردم ک دوباره باید اون روزا رو ببینم خستم خدایا😭😭😭

🌟❤♥کاش میشد پشت دستهای خدا را بوسید🌟❤♥
عزیزم خیلی ممنونم 😢😢😢😢😢 بخدا میخام سعی کنم خوب باشم ریلکس باشم ولی نمیشه باورت میشه روز ب روز ...

عزیزم آیلین جان حق دارید که خشمگین و ناراحت باشید، مساله‌ی خیلی دردناک و سختیه. ولی به گناه کردن یا نکردن نیست عزیزم، اون طفل معصومی که دنیا میاد و مثلا از مادرش بیماری کشنده‌ای گرفته که گناهی نداره. 

2740
عزیزم خیلی ممنونم 😢😢😢😢😢 بخدا میخام سعی کنم خوب باشم ریلکس باشم ولی نمیشه باورت میشه روز ب روز ...

عزیزم کاملا حق داری خسته و خشمگین باشی.اما من مطمئن هستم به زودیه زود سلامتی کاملت را بدست خواهی آورد

عزیزم خیلی ممنونم 😢😢😢😢😢 بخدا میخام سعی کنم خوب باشم ریلکس باشم ولی نمیشه باورت میشه روز ب روز ...

عزیزم خدا کمکت کنه بهت ارامش بده قوی باش روحیتو از دست نده بخاطر دخترت وخانوادت اگه تو روحیه نداشته باشی همه چی خراب میشه ولی با روحیه درمانو شروع کن خداهم بهت کمک میکنه به راحتی از این مرحله بگذری

ازتون ممنونم دوستای مهربون همدمای من😙😙

بچه ها تهران چ برف قشنگی میاد خوش بحالتون شیراز ک خبری نیست دورتا دورمون پر برفه فقط اینجا نمیاد😬

ی چیز بامزه بگم😄یادم افتاد ب موهام و مژه هامو و ابروهام ک بعد از شیمی درمانی چقد پر و قشنگ دراومده بودن میگم بدم نیستااااا😝😝😝😝الکی مثلا من خیلی مثبت نگرم😕😕

متنفرم ازینکه خونواده شوهرم بفهمن و برام دلسوزی الکی بکنن البته اگه بکنن و مثل پدرشوهرم هی نگن دنیا دار مکافاته😏😏

دیشب ک فهمیدم عروسی برادرشوهر 21 اسفنده ناراحت شدم بعد فکر کردم ک بدم نیست زود تموم بشه بره دیگه کسی نمیبینتم بعد از درمان

بعد با شوهرم شوخی کردم گفتم فعلا ماجرای مریضیمو ب کسی نمیگیم بعد ک عروسی تموم شد و درمانمو شروع کردیم میگیم تو عروسی چشمم زدن😝😝😝😝😝

بهتون نگفتم اویل نامزدیم شوهرم خیلی نگران بود ی دکتر زنان از قضا میاد پیشش از یکی شکایت داشته بعد خلاصه با شوهرم آشنا میشن و شوهرم ماجرای منو بهش میگه اونم میره پروندم رو تو بیمارستان میخونه و بعد ی قرار گذاشت ک برامون توضیح بده وقتی منو دید ب شوهرم گفت خانومت هیچیش نیست اینو چشم زدن از بس ماشالله خوشگله😐😐😐😑😑😝😝منم کلی اون موقع ذوق کردم از تشخیصش😁😁


🌟❤♥کاش میشد پشت دستهای خدا را بوسید🌟❤♥
من به نظرم کارهاش طبیعیه متینامتین جان. حالا دوستان دیگه هم کاش بگن، پسر من هم کار خودش رو می‌ک ...


والا آیین براش فرقی نمیکنه ماشین باشه یا توپ بااینکه فرقشونو میدونه ولی همه رو پرت میکنه باارتفاع خیلی بلند همش ماشنینو موقع بازی روی زمین هل میدم صدای قان قان درمیارم که ماشین باید اینطوری باهاش بازی کرد ولی بازم برمیداره پرتاب میکنه. اونروز طبقه پایین ساختمون فهمید ما میریم خوشحالیو تو چشماش دیدم چون سروصدا پایین میره ولی بنده خدا به روش نیورد  ولی من مشکلم این نیست مشکل بزرگ من با پسرم نمیدونم اسمشو ترسو بودنشو بزارم یا چی ! هروسیله ای استفاده میکنم میترسه گریه میکنه فرار میکنه منم مجبورم میزارم کنار کارمو . دیگه صدای نوار چسب هم ترس داره اخه یجوری جیغ زد فرار کرد که من خودم موندم .هیچ کاری نمیتونم بکنم تو خونه  

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   بهاران7979  |  18 ساعت پیش
توسط   _khab_  |  6 ساعت پیش