ازوقتی زایمان کردم خیلی تو کارای خونه و بچه داری کمکم میکنه درکم میکنه اما انگار دیگه مثل قبل عاشق هم نیستیم پیش هم ک نمیخابیم چون نگهداری بچه رو شیفتی کردیم اون میره تو اتاق میخابه ک با صدای بچه پا نشه تا میخایم غذا بخوریم بچه بیدار میشه و همیشه دداریم تنها غذا میخوریم رابطه جنسیمون ب حداقل رسیده میریم بیرون من گاهی صندلی عقب میشینم اگرم جلو بشینم بچم انقدر اذیت میکنه ک نمیفهمم کجا رفتم و چیکار کردیم همش هم حس میکنم پای کسی وسطه دختر عموم خیلی بلنگه بازه دیشب اومده بود خونم دمر خابیده بود ی باسن خیییلی برجسته دارع بد شوهرم اصلأ رعابت نمیکرد صبح قشنگ میرفت تو هال واسه خودش میچرخید یا داشتیم با ماشین دختر عموم ۳تایی میرفتیم بیرون رفت نشست جلو البته بگم ازم اجازه گرفت چون ب رانندگی دختر عموم اعتماد نداشت کلآ ب زور دختر عموم سوار شد ولی خب من بدم اومدحس خوبی ندارم بد همش ب هم دیگه سر چیزای کوچیک میپریم شوهرم ادمی بود ک جلو دیگران کفشم جلو پام جفت میکرد الان جلو دیگران تشر میزنه بهم واقعأ نمیدونم باید چیکار کنم دلم خیلی گرفته
جای خواب زن و شوهر هیچ وقت نباید جدا بشه ... :) یه روز همه چیزو درست کن و بچه رو بخوابون بشین مفصل و در ارامش باهاش حرف بزن اینارو به خودش بگو با صحبت همه چی حل میشه
خواستار تمام کردن ؛ اما محکوم به ماندن ... چنل تلگرامم : @espre_so
اره خوب زندگی بعد از بچه دار شدن شکل شمایلش عوض میشه اما یه سری چیزا رو میتونی درست کنی. چرا باید با دختر عموت سه تایی برید بیرون.منطقی نیست این کار
بیگناه پای دار رفت نمیدانست بالای دار هم خواهد رفت! چاقو دسته ی خود را برید و محبت خارها را گل نکرد. همانطور که دوری دوستی نیاورد، در و تخته هم اصلا با هم جور نبودند. بار کج هم چه خوب به منزل رسید. به دعای گربه کوره عجب بارونی اومد. کار از محکم کاری عیب کرد.ماه هم چه خوب زیر ابر پنهون ماند. اتفاقا پول خوشبختی آورد و ظلم ماندگار شد. تاریخ انقضای ضرب المثل ها هم به پایان رسید. عجب دنیای عجیبی ست